دموکراسیسیاست

دموکراسی عمیق: حکومت‌‏مداری شهری و افق سیاست

نویسنده: آرجون آپادورای ، مترجم: کامیار رئیسی‌فر

 

 این مقاله شرحی است بر ائتلافِ[۱] شکل‌گرفته توسط سه سازمان مدنی در مومبای[۲] برای مواجهه با فقر: اسپارک، ان.اس.دی.اف (اتحادیه‌‏ی ملی زاغه‌‏نشینان) و ماهیلامیلان[۳]. این سه سازمان ساختارهای افقی داشته، دانش و ظرفیتِ خودِ فقرا را در کانون کارها‏ی‏شان قرار داده‏‌اند. از نظر سیاسی بی‌‏طرف بوده و با این‌‏حال همواره در حال مذاکره با صاحبان قدرتند. هم‏‌چنین با تعیین یکسری اولویت‏‌ها باعث ایجاد تغییراتی شده‏‌اند. و از مجموع تمامی این خصائص در راستای تغییرِ سیاست‏‌ها و خط‌‏مشی‏‌های حاکم استفاده می‌‏کنند.

در این مقاله اشاره خواهد شد که ویژگی‌‏های مشترکی بین سازمان‏‌ها و ائتلاف‏‌هایی این چنین در سراسر جهان وجود دارد. هدف همه‌‏ی آن‌ها این است که به حکومت‏‌ها نشان دهند فقرای شهری، بیشتر از حاکمان می‏‌توانند در کاهش فقر مؤثر باشند. این سازمان‏‌ها ابزارهایی در مسیر دموکراسیِ عمیق[۴] هستند، دموکراسی‏‌ای که ریشه‏‌های آن در بستر محلی است ولی می‌‏تواند به نفع فقرا در نیروهای جهانی نیز وساطت کند. آن‌ها می‏‌خواهند هم در سطح ملی و هم در سطح جهانی حکومت و حکومت‏‌مداری[۵] را بازتعریف کنند.

  1. جهانی‏‌سازی از پایین

دنیا پس از ۱۹۸۹ شاهد پیروزی جهانیِ نسخه‌‏ای از نئولیبرالیسم بود که توسط آمریکا حمایت می‏‌شد، و ویژگی‏‌اش گشودگیِ فرایندهای بازار در همه‏‌ی کشورهایی بود که از نظر سیاسی، مذهبی و تاریخی با یکدیگر متفاوت بودند. اما امروزه و سال‏‌ها پس از آن اتفاق، اوضاع از نظر نابرابریِ جهانی، جنگ‌‏های داخلی و بین‏‌المللی، و خشونت‏‌های نژادی به مراتب بدتر شده است. اما در کنار این‌ها، جریان آزاد سرمایه‌‏ی مالی مرزها را در می‏‌نوردد و نوآوری‏‌های تکنولوژیِ ارتباطات و اطلاعات نیز بسیار همه‏‌گیرتر شده‏ است. نتیجه‏‌ی این پارادوکس انبوهی از نظریه‏‌ها در خصوص برخورد تمدن‏‌ها و شکافی در سطح جهانی بین نواحی ایمن و ناایمن بوده است.

در این وضعیت که نه پیشرفت تکنولوژی و نه سقوط شوروی، صلح و برابریِ جهانیِ موعود را به ارمغان نیاورده است، به نظر می‏‌رسد دو پارادایمِ حامیِ روشنگری و برابری به پایان راه خود رسیده‏‌اند: یکی چشم‌‏انداز مارکسیستی که مدعی تغییر سیاست بورژوایی با خواست پرولتاریا بود، و با این‌که یک دیدگاه جهان‏شمول و بین‏‌المللی بود، اما خود به ساختار دولت-ملتی نیاز داشت تا در بستر آن مبارزه‏ای اثربخش را علیه سرمایه و کارگزارانش ترتیب دهد. در این معنا، مارکسیسم از نظر سیاسی، رئالیست بود. دومی که بعد از ۱۹۴۵ شکل گرفت، چشم‏‌انداز مدرنیزاسیون و توسعه بود، که با گفتمانِ کلی‏‌گرایِ[۶] انتقال آموزش و تکنولوژی، تخصص فنی و سیاست مبتنی بر دموکراسی انتخاباتی همراه بود. مهم‏ترین چالشی که امروزه این دیدگاه، که از دل آزمایشاتی مثل طرح مارشال[۷] سربرآورْد، با آن روبه‌روست، این است که بیش از نیمی از جمعیت جهان در فقر شدید به سر می‌‏برند.

در نتیجه‌‏ی ضعف و زوال این دو دیدگاه امروزه طیف وسیعی از سایر چشم‌‏اندازهای رهایی‏‌بخش و برابری‏‌طلب مطرح می‏‌شوند، که برخی از آن‌ها با تصورات ملی‏‌گرایانه درتناقض‌‏اند؛ این دیدگاه‏‌ها، علی‏‌رغم تنوع‏شان، همه بر این باورند که در مدل‏‏‌های جدید حکمرانیِ جهانی و دموکراسیِ محلی، کنشگران غیردولتی باید حضور داشته باشند و نقش ایفا کنند. در این شرایط، پیش‏بینی و فهم ائتلاف‌‏ها و انشعاباتی که در این مسیر شکل گرفته و خواهند گرفت دشوار است، اما یک تمایز مشخص را می‏‌توان بین همه‏‌ی آن‌ها قائل شد: از یکسو دیدگاه‌‏هایی که در پی راه‌‏حل‏‌ها‌ی نظامی و مسلحانه برای مسأله‏‌ی شمول[۸]، به‌‏رسمیت شناخته‌شدن[۹] و مشارکت‏‌شان هستند. از دیگر سو آن‌هایی که سیاستِ شراکت-شراکت[۱۰] را بین گروه‏‏‌هایی که به‌طور سنتی در مقابل هم بودند (مثل دولت‌‏ها، شرکت‏‌های تجاری، کارگران) پیگیری می‏‌کنند. ائتلاف فعالان مسکن در مومبای که در این مقاله به آن‌ها پرداخته می‏‌شود از این نوع دوم است.

  1. شرح ماجرا

محل وقوع این ماجرا شهر مومبای در غرب هند است. جنبش مورد بررسی، متشکل از سه شریک است، و تاریخ ائتلاف آن‌ها به ۱۹۸۷ بازمی‏‌گردد. این سه شریک تاریخچه‌‏ی متفاوتی دارند:

اسپارک، سازمان مردم‏‌نهادی است که یک عده متخصص امور اجتماعی در ۱۹۸۴ بنیان نهادند تا مسأله‌‏ی فقر شهری در مومبای را بررسی کنند. ان.اس.دی.اف (اتحادیه‏‌ی ملی زاغه‏‌نشینان) سازمانی متشکلی از مردم محلی است که در سال ۱۹۷۴ در مومبای تأسیس شده است. ماهیلامیلان نیز سازمان زنان فقیر است که در ۱۹۸۶ در مومبای شکل گرفته‏، و دغدغه‏‌اش مسائل زنان، مسائل مربوط به فقر شهری و ارائه‌‏ی طرح‏‌هایی برای نجات افراد بسیار فقیر بوده است.

دغدغه‌‏ی هر سه‏‌ی این نهادها، در قالب ائتلاف، تأمین زمین و مسکن کافی و پایدار و دسترسی به زیرساخت‏‌های شهری از جمله برق، حمل‌‏ونقل، سیستم فاضلاب و آب بهداشتی و سایر خدمات شهری بوده است. آن‌ها هم‌‏چنین با خیابان‏‌خواب‏‌ها[۱۱] و کودکان خیابانی‏، که آن‌ها را در قالب سازمانی به نام سدک چاپ[‍۱۲] سامان‏دهی کرده‏‌اند نیز پیوند نزدیکی دارند. ائتلاف مذکور، از میان چندین سازمان غیردولتی که در مومبای برای فقرای شهری فعالیت می‏‌کنند،  بزرگ‏ترین و گسترده‌‏ترین شبکه را در هند و در سایر نقاط جهان دارد.

هدف این مقاله بررسی نحوه‏‌ی شکل‏‌گیری این ائتلاف، و بررسی نحوه‌‏ی مفصل‏‌بندی روابط آن با حکومت‌‏مداری شهری است. این مقاله بخشی از یک مطالعه‏‏‌ی وسیع‏‌تر است در این باره که چگونه جنبش‌‏های محلی می‌‏توانند راه‌‏هایی برای پیوند اکتیویسم محلی با شبکه‏‌های جهانی بیابند. در انتهای مقاله به دموکراسیِ عمیق  پرداخته‌شده است، مفهومی که می‏‌توان از پتانسیل‌‏های آن در مطالعات جهانی‌‏شدن استفاده کرد.

  1. مدخل‏ه‌ای تئوریک

در این مقاله از سه مدخل تئوریک به موضوع ورود خواهم کرد.

نخست این‌که معتقدم جهانی‏‌سازی، جغرافیای جدیدی را برای حکومت‏‌مداری تولید کرده است. ما شاهد اَشکال جدیدی از قدرت‏‌های سازمان‏‌یافته در سطح جهانی[۱۳]، زیر پوست دولت‏‌های موجود هستیم. یک تجلی از این وضعیت، رابطه‌‏ی شهرها و شهروندی است، که در آن شهرهای ثروتمند، مثل یک شهرِ جهانی[۱۴] در اقتصادِ شبکه‌‏ایِ جهانی عمل می‏‌کنند، گویی که از وساطت‏‌های منطقه‏‌ای و ملیِ خود مستقل‌‏ا‌‌‌ند. شهرهای فقیر هم به دنبال روش‏‌های جدیدی برای طرح دیدگاه‏‌ها و انعکاس صداهای خود هستند. برخی شهرها مثل مومبای نمایانگر تضاد موجودند: تمرکز بالای ثروت و تمرکز بالای فقر و محرومیت در یک شهر. جنبش‏‌های معطوف به فقر شهری، مثل ائتلاف، در بستر این تضادها و تناقضات وساطت می‏‌کنند، و در پی آنند که شهروندیِ جدیدی را در شهرها بنا کنند. این تلاش‏‌ها، تا حدی شکل همان چیزی را دارد که من آن را دموکراسی عمیق می‌‏نامم.

دوم این‌که معتقدم دولت‏-ملت[۱۵]‏ها در حال تجربه‏ ی یک بحران تحول‌‏آفرین و عمیق هستند. در عین حال که نمی‌‏خواهم وارد مناقشه‏‌ی پایان‌ ‏یافتن یا نیافتن دولت‏-ملت‏‌ها شوم، اما صراحتاً بر این باورم که تغییراتِ سیستم، عمیق و ژرف خواهد بود. به نظرم این بحران بیش از آن‌که، به قول هابرماس از جنس بحران مشروعیت باشد، از نوع زائدشدن[۱۶] است: یعنی ارتباط و اتصال فرایندهای متعددی که دیگران، با دولت‏‌ها و منطقه‏‌های مختلف در ابعاد متفاوت حکمرانی ایجاد کرده‌‏اند. در بسیاری جاها دولت به اَشکال مختلف خصوصی‏‌سازی شده، آن هم غالباً در نتیجه‏‌ی تصرف ابزار خشونت از طرف گروه‏‌های غیردولتی. از سویی دیگر، نهادهای اقتصادی مثل بانک جهانی یا صندوق بین‏‌ا‌لمللی پول نیز قدرت فزاینده‏ای پیدا کرده‏‌اند؛ که تجلی آن برون‏‌سپاری داوطلبانه‏‌ی بسیاری از وظایف دولتی در نتیجه‏‌ی استراتژی‏‌های نئولیبرالی بعد از ۱۹۸۹بوده است. هم‌‏چنین سازمان‌‏های مرد‌م‌‏نهاد و جنبش‌‏های شهروندی هم توانسته‌‏اند بخش‏‌های مهمی از ابزارهای حکمرانی را تصرف کرده و در اختیار بگیرند.

سوم، تغییر چشمگیر در ماهیت حکمرانی جهانی، در قالب رشد انفجارگونه‏‌ی سازمان‏‌های غیردولتی در همه‏‌ی ابعاد و انواع از ۱۹۴۵، که خود نتیجه‏‌ی توسعه‏‌ی سیستم سازمان ملل متحد، نظم نهادی برتون وودز[۱۷] و به‌ویژه مشروعیت‏‌بخشی به گفتمان و سیاست «حقوق بشر» در سطح جهانی بوده است. این پیشرفت‏‌ها محرک نیرومندی را برای مطالبه‏‌ی دموکراسی در اختیار کنشگران غیردولتی در سراسر جهان قرار داده است. البته خیلی‌‏ها نگران‏‌اند که چارچوب کنونی حقوق بشر، خود در خدمت ورژن نئولیبرالی و بازاریِ نظم سیاسی است. اما به هر حال نمی‏‌توان تأثیر رواجِ جهان‏‌شمول این گفتمان را بر شکل‏‌گیری دموکراسی‏‌های محلی نادیده گرفت. به‌علاوه ترکیب این سیاست غیردولتی با انقلاب‏‌های تکنولوژیکِ۵۰ سال اخیر، انرژی لازم را برای اکتیویسم فرامرزی از طریق شبکه‏‌های فراملی فراهم آورده است. این شبکه‌‏ها شیوه‏‌های افقی جدیدی را برای مفصل‌‏بندی سیاست دموکراسی عمیق فراهم آورده و نمونه‏‌های پیش‏بینی‌نشده‏‌ای از گروه‏‌ها، مثل گروه‏‌های مسأله-محور نظیر مسائل محیطی، کودکان کار، ایدز و امثالهم را شکل داده‏‌اند.

  1. زمینه‏‌ی بحث: مومبای در دهه‏‌ی ۱۹۹۰

اخیراً مطالعه‏‏‌ای در خصوص تغییرات اقتصاد فرهنگیِ مومبای از دهه‌‏ی ۱۹۷۰(با تأکید بر خشونت‏‌های قومیِ دسامبر-ژانویه‏‌ی ۱۹۹۳) انجام داده‏‌ام. آن مقاله به تحلیل رابطه‏‌ی بین سیاست ناسیونالیسمِ هندوییِ دست راستی، اقتصادسیاسیِ صنعت‏‌زدایی[۱۸] و سیاست مسکن در مومبای پرداخته است. در آن‌جا به سیاست ضدمسلمانانِ شیواسنا[۱۹] (حزب نژادپرست هند) نابرابریِ اساسی در دسترسی به مسکن در شهر و تغییر اقتصاد صنعتی به خدماتی پرداخته‏‌ام.

مومبای بزرگ‏ترین شهر هند است که بالغ بر دوازده میلیون نفر جمعیت دارد. حدود ۴۰ درصد از جمعیت در زاغه‏‌ها یا سایر اَشکال مسکن بی‏‌کیفیت زندگی‌ می‏‌کنند. حدود ۵ تا ۱۰درصد خیابان‏‌خواب‏‌اند. طبق یک برآورد جدید، زاغه‏‌نشینان فقط حدود ۸ درصد از زمین‏‌های شهر و مساحتی حدود ۴۳۰۰۰ هکتار را در اختیار دارند. بقیه‌‏ی شهر، یا صنعتی بوده، یا در اختیار مسکن طبقات متوسط و بالا، و یا در تصرف بخش‏‌های دولتی و خصوصی است. یعنی حدود ۵-۶ میلیون فقیر در شرایط زیراستاندارد و در فقط ۸ درصد از پهنه و گستره‏‌ی شهر زندگی می‏ک‌نند. این بخش از جامعه از دسترسی مطلوب به خدمات اساسی از قبیل آب و برق و … محروم‏‌اند.

این جمعیت که می‌‏توانیم آن‌ها را شهروندان بدون شهر بدانیم، بخش مهمی از نیروی کار را تشکیل می‏‌دهند. برخی‏‌شان در مشاغل اداریِ سطح پایین، و برخی نیز در مشاغل سطح پایین صنعتی مشغول‌‏اند. اما بیشتر آن‌ها در مشاغل موقتی، از نظرِ فیزیکیْ پرخطر، و فاقد منزلت اجتماعی درگیرند. به آن‌ها نه طبقه‌‏ی کارگر، نه پرولتاریا و نه طبقه‏‌ی کارکن[۲۰]، که رنج‏بران[۲۱] گفته می‌‏شود، چرا که همه‏‌ی اصطلاحات قبلی بر کار ثابت و دائمی دلالت دارند. آن‌ها اغلب به کارهای روزمزد پَست مثل باربری، جمع‌‏آوری زباله، خدمتکاری در رستوران،  شستن ماشین، کارگری در مکانیکی و امثالهم مشغول می‏‌شوند، و اگر ماهیت کارشان موقتی نباشد، در همان محل کارشان می‏‌خوابند. اکثرشان مردند، اما زنان و کودکان نیز، به‌ویژه با توجه به آسیب‏‌پذیری جنسی‏‌شان، بخشی از آن‌ها را تشکیل می‏‌دهند. اقتصاد پررونق و بزرگ خدمات غذایی در مومبای تقریباً به‌طور کامل وابسته به این کودکان است.

مسکن، یکی از مهم‏ترین مشکلات زندگی این افراد است. محل سکونت‏‌شان هر لحظه در معرض خطر است، صاحب‏‌خانه‏‌ها و صاحبان زاغه‌‏ها ممکن است آن‌ها را بیرون کنند، باد و طوفان ممکن است پناهگاه بی‏‌ثبات‏‌شان را از بین ببرد و مسائل بی‏‌شماری از این دست. عدم دسترسی به آب بهداشتی نیاز آن‌ها را به پزشک، که به آن هم دسترسی ندارند، افزایش می‏دهد. ناتوانی آن‌ها در طرح مسأله‏‌ی مسکن منجر به مسائلی از جمله نداشتن حق غذای کوپنی[۲۲]، آموزش و بهداشت و درمان دولتی، حمایت پلیسی و حق رأی می‏‌شود. برای آن‌ها نداشتن مسکن مهم‏‌ترین بستر و زمینه برای سایر محدودیت‏‌هاست.

  1. سیاست صبر[۲۳]

در این بخش شرحی از نحوه‏‌ی شکل‏‌گیری چشم‏‌انداز این سه سازمان به دست می‏‌دهم.

اسپارک در ۱۹۸۴ در قالب گروهی از بانوان آموزش‌دیده در حوزه‏‌ی مددکاری اجتماعی در انستیتو تاتا[۲۴]، و در میان زنان فقیر در ناحیه‏‌ی نگپادا[۲۵]، شکل گرفت. در این ناحیه تنوع زیادی بود، هم ثروتمندان ناحیه‏‌ی جنوبی و هم زاغه‏‌نشینان شمالی. در بین مؤسسان اسپارک یک عده مسلمان مرکزنشین هم بودند که بعدها به عضویت شریک دیگر این ائتلاف یعنی ماهیلامیلان درآمدند. پیوند این دو سازمان به زمان تأسیس ماهیلامیلان در ۱۹۸۶ برمی‏‌گردد که با حمایت اسپارک مواجه شد.

پیوند این‌ها با ان.اس.دی.اف (اتحادیه‌‏ی ملی زاغه‌‏نشینان) در اواخر دهه‏ی ۱۹۸۰ شکل گرفت. رهبری این سه سازمان متشکل از هندوها، مسلمانان و مسیحیان بود، البته با چشم‌‏اندازی سکولار. در حالت کلی، اسپارک دانش فنی و ارتباط با نخبگان را در اختیار قدرت‏‌های محلی دولتی قرار می‏‌داد: ان.اس.دی.اف (اتحادیه‏‌ی ملی زاغه‏‌نشینان) به واسطه‏‌ی رهبرش، آرپوتام جاکین و همکاران اکتیویستش به یک برند رادیکال در حوزه‏‌ی سازمان سیاسیِ محلی در شکل فدراسیون بدل شد. ماهیلامیلان نیز درصدد قدرت‌بخشیدن به زنان فقیری بود که به سختی یادگرفته بودند چگونه باید با پلیس، مقامات شهرداری، صاحبان زاغه‌‏ها و بسازبفروش‌‏های املاک و مستغلات مواجه شوند.

این سه سازمان تفاوت‏‌های سَبک، استراتژی و کارکرد داشتند، اما در خصوص رویکرد رادیکال به سیاسی‌کردن فقرای شهری (سیاستی پوپولیست و ضدنخبه‏‌گرایانه) توافق نظر داشتند. سبک اکتیویسم آن‌ها بر خلاف سایر مدل‏‌های مددکاری اجتماعی، که بر یک سازمان‏‌دهنده از بیرون متکی است، بر سازمان‏‌دهی، بسیج، آموزش و یادگیری از درون خود ِفقرا مبتنی بود. اولین اصل این رویکرد این بود که هیچ‌کس بهتر از خودِ فقرا نمی‏‌داند چگونه با فقر کنار بیاید.

یک ویژگی مهم این چشم‏‌انداز، سیاست بدون حزب است. دیدگاه ائتلاف این است که بر خلاف سایر سازمان‏‌های محلی، به ویژه اتحادیه‏‌ها که ارتباط و پیوند نزدیکی با احزاب سیاسی دارند، نمی‏‌خواهند از خلال یک حزب سیاسی به فقرا قدرت رأی اعطا کنند. از طرفی دیگر، شیواسنا، با آن کنترل خشونت‌آمیز سیاسی‏‌ا‌ش، بی‏‌طرفی را برنمی‏‌تابد. ائتلاف این مشکل را این‌‏گونه حل کرده که با هر که در قدرت باشد، همکاری می‏‌کند. بنابراین، ائتلاف، از طرف برخی گروه‏‌های دیگر، به خاطر همکاری با شیواسنا، مورد غضب قرار دارد. اما در واقع آن‌ها شیواسنا را به‌سمت اهداف خود سوق می‏‌دهند و نه برعکس. در عین حال آن‌ها همواره از مزیتی دوگانه‏ بهره می‏‌برند: هم غیرسیاسی باقی می‏‌مانند و هم به پتانسیل‌‏های قدرت‏‌های سیاسی دسترسی دارند.

ائتلاف، به جای ایجاد پیوند یا یک حزب یا با حکومت محلی، ارتباط سیاسی پیچیده‌‏ای را با سطوح مختلف بوروکراسی دولتی شکل داده است. این گروه و سطوح همان‏‌هایی هستند که سیاست‏‌ها را اجرا می‌‏کنند و مسئولیت وام‏‌های مسکن، توانمندسازی زاغه‏‌نشینان، مقررات املاک و مستغلات و … را برعهده دارند. آن‌ها با برخی نهادهای نیمه‌مستقل مثل راه‏‌آهن، توزیع برق، آب و سایر خدمات شهری نیز ارتباط دارند. و در نهایت با پلیس، یا دست‏ک‌م مسئولان و ذی‏‌نفوذان در مسائل مالی مسکن، صاحبان زاغه‏‌ها و …،  نیز در ارتباط هستند.

از این منظر، سیاست ائتلاف، سیاست مصالحه، مذاکره، و فشار در بلندمدت است، نه تقابل و تهدید. این سیاست واقع‏‌گرایانه در مومبای منطقی به نظر می‏‌رسد و به خوبی جواب داده است. این رویکرد پراگماتیستی مبتنی بر ایده‏ه‌ایی برای تغییر وضعیت فقط توسط خودِ فقرا در بلند مدت است. بنابراین، افق سیاسی آن‌ها، بر منطق صبر، پیروزهای تجمیعی[۲۶]، و ساخت دارایی‏‌ها در بلندمدت استوار است؛ دیدگاهی که بر همه‏‌ی جوانب فعالیت‏‌های ائتلاف حاکم است. آن‌ها می‏‌دانند که کانالیزه‌کردن و هدایت‏ دانش فقرا در مسیر روش‌‏هایی که فقرا آن‌ها را برای خودشان اجرا کنند، فرایندی بطئی و ریسکی است. و به همین دلیل مخالف «پروژه‏‌سازی» در خصوص تغییرات شهری هستند. بیشتر سازمان‏‌ها و نهادها، چه بانک جهانی باشد چه دولت هندوستان، همه به مدل پروژه علاقه‏ دارند، که در آن منطق کوتاه‏‌مدت سرمایه‏‌گذاری، حسابداری، گزارش‏‌دهی و گزارش‌‏گیری حکم‌فرماست. اما ائتلاف، طرف‌دار آموزش و تغییر تجمیعی و بطئی، بر خلاف منطق کوتاه‏‌مدت پروژه‏‌ای است. هر چند حفظ این نگاه بلندمدت در مواجهه با برخی ضرورت‏‌ها و اضطرارها دشوار است، اما تضمینی است در مقابل این خطر بزرگ که کم‏کم نیازهای بنیان‏گذاران این جنبش‏‌ها جای نیازهای حقیقی فقرا را بگیرد.

دو عامل، دشمن اصلی سیاست صبر هستند. یکی باران بی‏‌وقفه‌ی مشکلات و تهدیدات واقعی که زندگی و حیات فقرا را با مخاطره مواجه می‏‌کند. ولی ائتلاف همواره سعی کرده با استبداد فوریت[۲۷] مبارزه کند. مشکل دوم نگاه متفاوت افراد و اعضاست. آن‌ها همه نگاه مشترکی درباره‏‌ی دولت، بازار و مواردی از این دست ندارند. بنابراین، هر مسأله‏‌ی جدیدی، هر ضرورت گزارش‏ده‌ی تازه‏ا‌ی، هر امکان شراکت جدیدی، هرجلسه‏‌ی ملاقاتی با مسئولان و … منشأ تنش و اضطراب در درون ائتلاف می‏‌شود. مذاکره درباره‏‌ی این تنش‏‌ها و تضادها، به گفته‌‏ی یکی از رهبران اصلی ائتلاف، به دشواریِ سواری‌گرفتن از یک ببر است.

  1. گفتار و رفتار

در ائتلاف و سازمان‏‌های آن، سبک، سازمان‏‌دهی و ساختار خاصی وجود دارد. سبکِ‏ سازمانی ائتلاف بسیار شفاف، غیرسلسله‏‌مراتبی، ضدبوروکراسی و ضدتکنوکراسی است. عده‏‌ی اندکی کارمند اداری نیازها و الزامات اکتیویست‏‌ها را برطرف‌ می‏کنند. جلسات و مباحثات به صورت نشسته و روی زمین انجام می‌‏شود. غذا و نوشیدنی در طول جلسه صرف می‏‌شود، و بیشتر امورِ اداری نیز در خلال هیاهو و رفت‏‌وآمد سایر فعالیت‏‌ها در دفاتر شلوغ انجام می‏‌شود.

این سبک اداره باعث ایجاد تنش بین اعضای ائتلاف و سایر سازمان‏‌ها و نهادها، از جمله، دولت، نهادهای قانون‏‌گذار و … می‏‌شود. البته اسپارک، که دفتری در مرکز مومبای دارد و در آن‌جا ارتباطات رسمی با طرف‏‌های برون سازمانی را مدیریت‌ می‏‌کند، بار اصلی این ارتباطات را به دوش می‏‌کشد، و به این ترتیب آن دو دیگر از چنین ارتباطات رسمی (مثل حسابداری، گزارش‏‌دهی، پیروی از رویه‏‌های قانونی) معاف‏‌اند. این دو شرکت دفتر مرکزی‏‌شان در بایکولا[۲۸] است، جایی در قلب زاغه‌‏ها، که بسیاری از اعضای ماهیلامیلان آن‌جا زندگی می‌‏کنند، مسلمانان در آن حضور پررنگی دارند، و جهانِ مملو از جرم و جنایت و کسب‏‌وکارهای خُرد و ناچیز در آن کاملاً رؤیت‌پذیر است. این دفاتر همواره پر از زنان و مردانی از ساکنان زاغه‏‌هاست که بدنه‏‌ی اصلی ائتلاف را تشکیل می‌‏دهند. تلفن‏‌ها همیشه مشغول است. و با توجه به تعدد جلسات ملاقات با طرف‏‌های قرارداد، وکلا، مقامات دولتی، سیاسیون، و سایر اقشار، تلفن و ایمیل جزء مهم‏ترین ابزارهای ارتباطی این سازمان‏‌هاست.

البته در خلال ۱۵ سال فعالیت، برخی موارد به‌عنوان اصل و هنجار در سازمان جاافتاده و مشکلات ناشی از بی‌‏ثباتی و سیالیت را در سازمان کاهش داده است. شاید اصلی‏‌ترین هنجار مورد توافق و استفاده در بین اعضای ائتلاف و شرکای آن در سراسر جهان، فدراسیون و فدراتیزه‌بودن آن است.

ایده‏‌ی بنیادینِ ائتلاف این است که یک مجموعه‏[۲۹]ی سیاسی، متشکل از افراد و خانواده‏‌هایی باشد که به‌عنوان عضو این کلیت خود-سازمان‏دهی می‏‌‌کنند، منابع‏‌شان را به اشتراک می‏‌گذارند، لابی می‌‏کنند، ابزارهای مدیریت ریسک تدارک می‏‌بینند و هر جا لازم باشد در برابر مخالفان می‏‌ایستند. ایده‏‌ی اتحادیه‏‌سازی[۳۰]، یا متحد‏المنافع ساختن سازمان‏‌ها، در ظهور ائتلاف، بنیادین بوده است. آن‌ها ان.اس.دی.اف (اتحادیه‏‌ی ملی زاغه‏‌نشینان) را الگوی این هنجار خود قرار داده‏‌اند. این تصویر از دو جهت اهمیت دارد: یکی تأکید بر اهمیت وحدت سیاسی بین مجموعه‏‌های از پیش موجود، و دیگری انعکاسی از دولت-ملت هند که عملاً شکل فدرالی دارد.

این ایده همواره به گروه‏‌هایی که ادعای کنشگری سیاسی دارند گوشزد می‏‌کند که باید منابع و قدرت سیاسی و مادی‏‌شان را با هم ترکیب کنند، و این‌که قدرت ائتلاف نه در تخصص، شیوه‏ی اداره و … که در فدراسیونی است که بین خانواده‌‏ها و اجتماعات فقیر ایجاد کرده است. و نیز این‌که خودِ فقرا باید سرچشمه و الهام‏‌بخشِ سیاست‏‌ها باشند. به همین دلیل در ائتلاف همیشه بحث می‏‌شود که چگونه می‏‌توان زاغه‌‏نشینان و فقرای مومبای را که هنوز عضو فدراسیون نیستند، به عضویت درآورد. چرا که خارج از این فدراسیون نخواهند توانست مشارکت داشته و در کسب حقوق‏‌شان موفق شوند.

پس‏‌انداز[۳۱] نیز عنوان دیگری است که برای اعضای ائتلاف معنای خاصی دارد. معمار این ایده جاکین در ان.اس.دی.اف (اتحادیه‏‌ی ملی زاغه‏‌نشینان)  بود، که پس‌‏انداز را ابزاری اصلی برای بسیج در هند و نیز برای ایجاد ارتباط با آفریقای جنوبی، کامبوج و تایلند می‏‌دانست. از نظر او فدراسیون معادل بود با پس‏‌انداز؛ امروزه نیز از نظر اعضای ائتلاف پس‏‌انداز چیزی بیش از ملاحظه‏‌ی نیازهای روزانه‏‌ی مالی، و تسهیم منابع با فقراست. در نگاه آنان، پس‌‏انداز یک رویه‏‌ی اخلاقی است که برای موفقیت محلی و جهانی فدراسیون ضرورت دارد.

در ماهیلامیلان نیز که سازمانی برای زنان است، بر پس‌‏انداز تمرکز و تأکید می‏‌شود. از نگاه آنان فرمول ساده‏‌ای وجود دارد: اگر زنان فقیر گرد هم نیایند، پس‌‏اندازی وجود نخواهد داشت؛ اگر پس‌‏اندازی نباشد، فدراسیونی نیست، اگر فدراسیونی نباشد، راهی نیست که فقرا ترتیباتی را که ایشان را فاقد قدرت ساخته تغیر دهند. این پس‏‌انداز نوعی تعهد سیاسی به خیر جمعی است که هم روزانه منابع زیادی را جمع‌‏آ‌وری می‏‌کند و هم هسته‏‌ی اخلاقیِ سیاست صبر را تشکیل می‏‌دهد.

یک ایده‏‌ی کلیدی دیگر که در گفته‏‌ها و نوشته‏‌های رهبران ائتلاف وجود دارد، بدعت‌‏گذاری[۳۲] است. در پسِ این اسم نه چندان جذاب و تأثیرگذار، ایده‌‏ای بسیار رادیکال وجود دارد، که مطابق با آن فقرا در فضاهایی که در کنترل آن‌هاست روش‏‌هایی برای انجام کارها تعریف و آن را پالایش می‏‌کنند، و سپس از همین رویه‏‌ها استفاده می‏‌کنند تا به بقیه  ــ مقامات، خیرین، صاحبان قدرت و عموم ــ نشان دهند بدعت‏‌گذاری‏‌های‏‏شان درست و مناسب بوده و بنابراین آن‌ها را به مشارکت و سرمایه‏‌گذاری بیشتر در این زمینه تشویق می‏‌کنند. این همان سیاست یا فلسفه‏‌ی «اول انجام بده بعد حرفش‏ رو بزن» است. یک ویژگی رادیکال این اصل است که تمهیدی[۳۳] زبانی برای مواجهه‏‌ی قانون‏مندیِ حکمرانیِ شهری با آرانژمان‏‌های بی‏‌قانونی ــ که فقرا برای احقاق حقوق خود همواره باید به آن‌ها متوسل شوند ــ به دست می‏‌دهد. بدعت‏‌گذاری مسائلی مثل دسترسی به غذا، خدمات سلامت، پلیس و فرصت‏‌های شغلی را وارد فضای نیمه‏‌قانونیِ مذاکره می‏‌کند، و باعث می‌‏شود تاکتیک‏‌های مورد استفاده‏‌‌ی فقرا برای بقا به محملی برای نوآوری در سیاست‏ها و خط‏‌‌مشی‏‌های سازمان‏‌ها و نهادهای دولتی بدل شود و در نتیجه فقرا را وارد قلمروی قانونی و قانون‏مندی می‏‌سازد. به‌علاوه، به بوروکرات‏‌ها نیز امکان ریسک‏‌کردن می‏‌دهد، ریسکی که بر اساس آن مرزهای وضع موجود در نوردیده، و فرصت‏‌های جدیدی نمایان می‏‌شوند.

در ادامه، به سه استراتژی سازمان اشاره می‏‌کنم که به وسیله‏‌ی آن‌ها رویه‏‌های فنی و تکنیکی درخدمت افق سیاسی ائتلاف قرار گرفته و ثمربخش بوده‏‌اند: خود-سرشماری[۳۴]، نمایشگاه مسکن[۳۵] و فستیوال سرویس بهداشتی[۳۶].

خودسرشماری

 آمارگیری و سرشماری، به نظر فوکو، در قلب حکومت‏‌مداری و دولتِ مدرن قرار دارد، اما ظاهراً ائتلاف از این استراتژی، آگاهانه استفاده می‏‌کند. اعضا یاد می‏‌گیرند اطلاعات خانوارها و خانواده‏‌های حاضر در اجتماعات محلی‏‌شان را جمع‌‏آوری کنند. با این حساب (و با درنظرداشتن ایده‏‌ی فوکو) می‏‌توان روش آن‌ها را حکومت‏‌مداری از پایین قلمداد کرد. افراد عضو ائتلاف از قدرتی که داشتن این نوع آمار برای آن‌ها فراهم می‏‌کند آگاهند. این قدرت و تأثیرگذاری، در مناطقی مثل مومبای بسیار بیشتر است. آمارهایی که مبنای سیاست‏‏‏‌های دولتی است انتزاعی و فارغ از مؤلفه‏‌های انسانی و انضمامی است. از آن‌جایی که این افراد [فقرای شهری] حاشیه‏‌ای قلمداد می‏‌شوند، جز به شکلی کلی و انتزاعی در آمارها نمی‏‌آیند و شمرده نمی‏‌شوند.

به‌علاوه این خود-سرشماری‏‌ها در دموکراسیِ داخلی نیز نقش دارد. ائتلاف، برای اثبات صحت آمارها به شهادت همسایگان اکتفا می‌‏کند، و ضرورتی در ارائه‏‌ی مدارکی مثل قبض برق و اجاره‌‏نامه و … این‌ها نیست، چیزی که خیلی از زاغه‌‏نشینان از آن‌ها بی‌‏‌بهره‏‌اند. از طرف دیگر، بعضاً برخی زاغه‏‌نشینان ممکن است درصدد فریب و ارائه‏‌ی اطلاعات غلط برآیند تا از مزیتی برخوردار شوند؛ اما از آن‌جا که زندگی آن‌ها برای همسایگان تقریباً هیچ وجه محرمانه‏‌ای ندارد و برای آن‌ها کاملاً آشکار و شفاف است، بنابراین با اتکا با شهادت همسایگان، این مشکل هم خودبه‏‌خود حل می‏‌شود.

از نظر من، این نه یک خود-حکومت‏‌مداری (به تعبیر فوکو)، که یک ضدحکومت‌‏مداری است: حکومت‌‏مداری‏‌ای که خود علیه خویشتن ایستاده است.

نمایشگاه مسکن

این دومین روشی است که به‌واسطه‏‌ی آن سوگیری‏‌های ساختاری موجود در پردازش اطلاعات به چالش کشیده شده و بعضاً معکوس می‏‌شود. معمولاً دغدغه‏‌ی مسکن فقرای شهری (اعم از مصالح، استحکام، طراحی، مجوز ساخت، قانونی‌بودن) دغدغه‏‌ی بسیار مهمی است. ائتلاف سعی کرده دانش و تخصص مورد نیاز برای حل این مسائل را از میان اعضا به دست آورده و آن‌ها را حل کند؛ و البته حصول این نتیجه مستلزم مذاکرات و بحث‏‌های جدی و بسیار پیچیده‏‌ای با سازنده‏‌ها، نهادهای قانونی، بانک‏‌ها و … بوده، که ائتلاف به آن‌ها مبادرت ورزیده است. با این کار، عملاً ائتلاف وارد حوزه‏‌ی ساخت‏‌وساز در مومبای شده، که نتیجه‏‌ی آن را می‏ت‌وان در سه محل دید: مانکورد، داراوی و گاتکوپار[۳۷]. یکی از این‌ها، در داراوی از مهم‏ترین ساختمان‏‌هایی است که نشان‏‌دهنده‏‌ی توانایی ائتلاف در قراردادن خانواده‌‏های زاغه‏‌نشین در کانونِ فرایند طراحی، تأمین بودجه، طی مراحل قانونی و ساخت مسکن است.

ایده‏‌ی نمایشگاه مسکن، به ۱۹۸۶ در مومبای برمی‏‌گردد، که از آن به بعد در چند شهر دیگر در هند و سایر نقاط جهان نیز تکرار شده است. ائتلاف از این نمایشگاه به‌عنوان نمونه‌‏ا‌ی از تصرفِ خلاقانه‏‌ی یک فرمِ مربوط به طبقات بالا، به نفع اهداف فقرا استفاده کرده است. این نمایشگاه‌‏ها در واقع نوعی رویداد سیاسی هستند که خانواده‌های فقیر و اکتیویست‏‌ها را از شهرهای مختلف گرد هم می‏‌آورند تا ایده‏های‏‌شان را به اشتراک گذاشته و البته لحظات خوبی را کنار هم داشته باشند.

طبقه‏‌ی فقیر با ساخت مسکن و نمایش آن هم وارد عرصه‏‌ی عمومی می‏‌شود و منزلت رسمی کسب می‏‌کند، و هم مشروعیت فنی و تخصصی به دست می‏‌آورد. این دیده‌شدن و کسب منزلت، وضعیت نامطلوبِ دیده‏‌نشدن و به‌حساب‌نیامدنِ فقرای شهری را تا حدی تغییر داده است.

فستیوال سرویس ‏بهداشتی

روح شوخ‌‏طبعی همواره از خلال اقدامات اعضای ائتلاف ترویج و تجلی پیدا می‏‌کند، که یکی از آن‌ها همین فستیوال سرویس‌‏های بهداشتی است.

مسأله‏‌ی استفاده و دسترسی به سرویس بهداشتی در مناطق روستایی که مسکن و فضای خصوصی به معنای رایج کلمه وجود ندارد چالش بزرگی است که به شیوه‌‏ای کاملاً متفاوت با منازل شهری، با آن برخورد می‏‌شود. به‌علاوه، نبود سیستم فاضلاب و تهویه و شرایط بهداشتی مناسب می‏‌تواند بیماری‏‌زا نیز باشد.

فستیوال سرویس بهداشتی، یک تلاش درخشان ائتلاف برای تغییر این وضعیت، در قالب یک جشن و کارناوال جمعی است. فستیوال سرویس‌ ‏بهداشتی، نمایش و راه‌‏اندازی سرویس‏‌های بهداشتی عمومی‏‌ای است که هم توسطِ و هم برایِ فقرا طراحی و اجرا شده، سیستم پرداخت جمعی بر آن حاکم است، و از بهینه‏‌ترین شرایط بهداشتی و پاکیزگی برخوردار است. این تجهیزات ــ سرویس بهداشتی عمومی ــ هنوز به اندازه‌‏ی مورد نیاز تولید و تهیه نشده‌‏ا‌‌ند، اما به هر روی نشانه‏‌ای از تغییر وضعیت از شرمساری و قربانی‏‌بودن به نوآوری و ابتکار است. این هم یک نمونه از سیاست منزلت[۳۸] از پایین است. این ایده، نقطه‏‌ای است که در آن دغدغه‏‌ی بدن، احترام، و تکنولوژی به هم می‏‌رسند: مسیری که فقرا آن را برای کمک به جنبش‏‌هایی مثل ائتلاف، دوباره تعریف کرده‌‏اند.

در سال ۲۰۰۱ در یک جلسه‏‌ی مهم در سازمان ملل، ائتلاف و شرکای بین‏‌المللی‌‏اش یک خانه‏‌ی مدل و یک سرویس ‏بهداشتیِ مدل را برای کودکان، در لابی سازمان ملل ساختند. لحظه‏‌ی بازدید و افتتاح آن توسط کوفی عنان، در قلب امپراتوری بوروکراتیک ملل متحد، لحظه‏‌ی بسیار باشکوهی بود. از سویی دیگر امکان ساخت، جابه‌جایی و استقرار این نمایشگاه ــ نمایشگاه مسکن و سرویس‏ بهداشتی عمومی ــ در هر مکان دیگر، این ایده را نیز با خود داشت که هیچ‌جایی آن قدر دور از ذهن و تصور فضاییِ فقرا نیست.

این سه استراتژی و اقدام ــ خود-سرشماری، نمایشگاه مسکن و فستیوال سرویس ‏بهداشتی عمومی ــ هر سه در مسیر اهداف ائتلاف‌‏اند و البته یکدیگر را نیز تقویت و حفظ می‌کنند.

  1. افق بین‏‌المللی

موضوع کلان‏‌تری که این تحقیق بخشی از آن بود، فعالیت‏‌های فراملی این شبکه‌‏ها و بین‌‏ا‌لمللی شدن آن‌ها بود. سؤال این است که این‌ها چگونه بدون آسیب به پروژه‏‌های محلی‏‌شان، امکان فراملی‌شدن می‌‏یابند؟ در سطحی دیگر آیا می‏‌توان سیالیت سرمایه و فناوری اطلاعات جدید را به گونه‌‏ا‌ی به خدمت گرفت که در خدمت پروژه‏‌های دموکراتیک محلی باشند؟ پاسخ کامل به این پرسش‏‌ها خارج از بحث این مقاله‌‏اند، اما آن‌چه در ادامه می‏‌‏آ‌ید، پاسخی مختصر به این سؤالات است.

ائتلاف مومبای بخش فعالی از یک شبکه‏‌ی فراملی با دغدغه‏‌ی آموزش، تسهیم و مبادله در سطح افقی است. این شبکه در ۱۴ کشور و در ۴ قاره فدراسیون‏‌هایی دارد. شکل‌‏گیری این شبکه‌‏‏ها، نتیجه‏‌ی دیدن و شنیدن، و نه یاددادن و یادگرفتن، و نتیجه‏‌ی تسهیم تجربه و دانش، و نه انتقال شیوه‏‏‌های استاندارد، بود. این مبادله‏‌ی افقی هم‏‌اکنون در چهار سطح عمل می‏ک‌ند. اول به عنوان همتایی برای ایجاد دموکراسی‏‌های عمیق محلی؛ دوم مراوادت و رفت‌‏و‌آمدهایی که با سازمان‏‌های قدرت‏مند بین‏‌المللی دارد، این پیام را می‏‌دهد که فقرا نیز شبکه‏‌های جهانی قدرت‏مندی دارند، که وجهه‏‌ی آن‌ها را در مذاکرات سیاسیِ محلی نیز بالا می‏‌برد. سوم، مواقعی که ملاقات‏‌های حضوری بین رهبران ائتلاف از کشورهای مختلف رخ می‏‌دهد، فرصت بسیار مناسبی برای تسریع برنامه‌‏های استراتژیک و نزدیک‏‌ترشدن به هدف مشترک است. چهارم و شاید از همه مهم‏تر، سطحی که در آن آمدوشد بین واحدهای محلی و ملی، محمل و بستر بحث‏‌های مهم و انتقادیِ داخلی است. در این بحث‏‏‌ها سوألاتی پرسیده می‏‌شود که معمولاً داخلی‌‏ها به راحتی نمی‏‌توانند بپرسند: پول در اختیار کیست؟ چطور می‏‌توانی با مقاماتی که تا این حد شما را تحت فشار گذاشته‌‏اند این ‏قدر با ملایمت رفتار کنی؟ کارِ اصلی را چه کسی انجام می‏‌دهد؟ سفرهای خارجی نصیب کدام یک از اعضا می‏‌شود؟ چرا ما در این هتل اقامت داریم و شما در جای دیگر؟ و … این بده‌‏بستان انتقادی یک دارایی بلندمدت برای ائتلاف است، و در جهانی‏‌سازی از پایین نقش مهمی ایفا می‏‌کند.

البته ائتلاف با ریسک‏‌های هم روبه‌روست. مثلاً این‌که شاید شرکا در اهداف اخلاقی با یکدیگر اتفاق نظر نداشته باشند، یا شاید در آرایش مشارکت سیاسی، بسیجِ گروه‌‏هایی از فقرای شهری، به اندازه‌‏ی مخالفت یا توسل به خشونت، خوب و مناسب تلقی نشود. اما شاید مهم‏ترین ریسک آن این باشد که بازیگران رسمی در سطح جهان قانع نشوند که خودِ فقرا بهترین راه‏‌حل برای مسأله‏‌ی فقر هستند.

  1. نتیجه: دموکراسی عمیق

یکی از پارادوکس‏‌های دموکراسی این است که به گون‌ه‏ای سازمان‌یافته درون مرزهای دولت-ملت‏‌ها فعالیت می‏‌کند تا تصویر یک خیر عمومی را محقق کند؛ ولی ارزش‏‏‌هایش باید در سطح جهانی مقبول و معنادار باشند. با ظهور جهانی‏‌سازی، این تناقض بیشتر به سطح آمده: مرزهای ملی به‌عنوان قلمروی حاکمیتِ انحصاریِ دولت‏‌های مدعیِ دموکراسیِ جهانی.

جریان برقراری اصول دموکراتیک از ۱۹۷۰ دو شکل به خود گرفته: یکی استفاده از ظرفیت ارتباطات و بازارهای جهانی برای وادارساختن دولت‏-ملت‏‌ها برای به‌رسمیت‌شناختن اصول جهان‏‌شمول دموکراسی؛ و دیگری آن‌چه من آن را دموکراسی بدون مرز می‏‌خوانم، و سعی کردم تحت عنوان دموکراسیِ عمیق آن را شرح دهم.

دموکراسیِ عمیق هم ریشه‏‌ها و پایه‏‌های محکم محلی دارد، و هم در سطح افقی و در قالب شبکه‏‌های بین‏‌المللی محقق شده است. این همان چیزی است که در این مقاله در قالب ائتلاف دیدیم. شایان ذکر است این دموکراسیِ عمیق به آسانی و خود‏به‏‌خودی حاصل نمی‏‌شود، بلکه به شرایطی برای شکل‏‌گیری و رشد نیاز دارد. مطالعه‏‌ی نمونه‏‌های متعددی از این دست، به ساخت هر چه بیشتر این شرایط کمک خواهد کرد.

[۱] . از این پس در این مقاله، مقصود از ائتلاف، دقیقاً همین ائتلافی است که بین اسپارک، ان.اس.دی.اف و ماهیلامیلان شکل گرفته، و توضیح مبسوط پیرامون ابعاد آن در مقاله آمده است.

[۲] . Mumbai

[۳] . SPARC, the National Slum Dwellers Federation(NSDF) and Mahila Milan

[۴] . Deep Democracy

[۵] . Governmentality

[۶] . Universalist Discourse

[۷] . Marshall Plan

[۸] . Inclusion

[۹] . Recognition

[۱۰] . Partnership-Partnership

[۱۱] . Pavement Dwellers

[۱۲] . Sadak Chaap

[۱۳] . Globally organized

[۱۴] . World City

[۱۵] . Nation-State

[۱۶] . Redundancy

[۱۷] . Bretton Woods

[۱۸] . De-industrialization

[۱۹] . Shiva Sena

[۲۰] . Labouring Class

[۲۱] . Toilers

[۲۲] . Rationed Food

[۲۳] . The Politics of Patience

[۲۴] . Tata Institute

[۲۵] . Negpada

[۲۶] . Cumulative

[۲۷] . Tyranny of Emergency

[۲۸] . Byculla

[۲۹] . Collective

[۳۰] . Federation

[۳۱] . Saving

[۳۲] . Precedent-Setting

[۳۳] . Device

[۳۴] . Self enumeration

[۳۵] . Housing Exhibition

[۳۶] . Toilet Festival

[۳۷] . Mankhurd, Dharavi and Ghatkopar

[۳۸].Politics of Recognition

نمایش بیشتر

سید محسن مدنی بجستانی

مهندس برق قدرت - فوق لیسانس علوم سیاسی

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا