دانش و تاریخ سیاسی

چشم انداز روابط بین الملل در قرن ۲۱

چشم انداز روابط بین الملل در قرن ۲۱ 
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی استحاله کمونیستم در اروپای شرقی، جنگ خلیج فارس و بیداری ناگهانی قومیت های کوچک و بزرگ در سراسر دنیا، محیط و بین المللی و عرصه سیاست های جهانی را در تمام ابعاد دستخوش بحران و تغییر کرده است. در این قسمت به ۳ نمونه از بحران های بین المللی اشاره می شود:
۱بحران ارتباطات و نظم نوین اطلاعاتی: اندیشمندان پژوهشگران رشته های مختلف علمی، فنی و تکنولوژیک، هر یک به زعم خود تصویری از قرن بیست و یکم دارند. در واقع قرن آینده عصری است که در آن تحولات و پدیده های شگرف جامعه بشری از ابعاد مختلف به صورت تعیین کننده مطرح می باشد. پدیده پویای ارتباطات از آن دسته عواملی است که ویژگی اساسی قرن آینده را تعیین می کند. اهمیت ارتباطات در جهان معاصر به حدی است که نظریه پردازان می گویند امروزه جنگ میان بازیگران روابط بین الملل از مدیانهای نظامی به عرصه افکار عمومی سوق داده شده است. برخی هم اشاره به دهکده جهانی و دنیای بدون مرز اطلاعاتی دارند و معتقدند که تحول تکنولوژی انفورماتیک یا به تعبیر دیگر بحران ارتباطات تمامی باورها و حریم های امن ملت ها را در کوتاه ترین زمان و یا کمترین کوشش می تواند تسخیر کند و افراد را ناگزیر به پذیرش و ایفای نقش های جدید دلخواه کشورهای قدرتمند نماید. طبعاً در چنین شرایطی کشورها و ملت های جهان سوم بیشتر از همه در معرض چنین تهاجمی قرار دارند. بی گمان عنصر آگاهی در توسعه سیاسی، اجتماعی و تحرک اقتصادی جوامع نقش عمده ای ایفا می کند. اگر درگذشته عوامل ثابت جغرافیا و ژئوپلتیک و توزیع غیر عادلانه منابع طبیعی مانع عمده و بازدارنده توسعه و رشد اقتصادی به شمار می آمد امروز عامل دیگری به نام توزیع غیر عادلانه اطلاعات به آن افزوده شده است. مبادله اطلاعات از جهاتی با اهمیت تر از مبادلات تجاری و بازرگانی بین کشورهاست و امروز در تمام عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و علمی و … مطرح است. قرنی ۲۱ قرن اطلاعات و ارتباطات است و بی شک کسی که بیشتر بداند ممی تواند با آقائی و سروری دنیای پیچیده آینده را در اختیار خود بگیرد و اداره کند.
۲بحران محیط زیست: طبق پیش بینی های فائو جمعیت جهان در سال ۲۰۲۵ به حدود ۸ میلیارد نفر خواهد رسید طبعاً با سیر نزولی تولید محصولات و فرآورده های تغذیه در جهان سوم، انسانهای گرسنه برای رفع نیازهای خود به تخریب محیط زیست خود خواهند پرداخت و ذخایر طبیعی مانند جنگل ها و مراتع را از بین خواهند برد. مشکل آنجاست که از یکسو توسعه، حق طبیعی هر انسان است و از سوی دیگر اگر امکانات آن فراهم نباشد نمی توان انتظار داشت منابع طبیعی کره زمین از آسیب و تخریب مصون بماند. البته معضلات بحران محیط زیست منحرصر به فقر و توسعه نیافتگی نیست، زیرا صنعتی شدن دنیا سبب شکستگی لایه ازون، تغییرات آب و هوایی، آلودگی منابع آب و خاک و فرسایش زمین شده است.
کنفرانس معروف ریو که از تاریخ سوم تا ۱۴ ژوئن ۱۹۹۲ در پایتخت برزیل با شرکت سران کشورها و دولت های جهان تشکیل شد پاسخی به زنگ خطر جدی بحران محیط زیست بود. فلسفه تشکیل این اجلاس جهانی آن بود که درباره پاره ای از موضوعات مهم جهانی که موجبات نگرانی جامعه بشری را فراهم آورده یک توافق بین المللی حاصل گردد. با اینکه تعارض بین کشورهای پیشرفته صنعتی(شمال) و کشورهای در حال توسعه(جنوب) در اجلاس مذکور کماکان ادامه داشت، دولتها توانستند در مسائل مهمی که توازن محیط زیست و نظام اکولوژیک را تهدید می کند به توافقات اصولی دست پیدا کنند. در بیانیه نهایی کنفرانس که شامل ۲۷ بند است، اتخاذ شیوه های جدید و عادلانه با ایجاد زمینه همکاری میان کشورها و بخش های کلیدی جوامع و ملت هاست. در این بیانیه ضمن تاکید بر حق داشتن زندگی سالم و سازنده برای تمام مردم حفظ توازن محیط زیست با توسعه و نیازهای نسل های آینده توصیه شده است. تردیدی نیست که انعقاد قرارداد و تدوین منشور قرن ۲۱ حاوی مقررات و قواعد حقوقی برای پیشگیری از تهدید فزاینده عوارض زیست محیطی به خودی خود دردی از کسی دوا نمی کند. این تنها بخشی از تدبیر بحران محیط زیست است که باید همراه تضمین های اجرایی محکم و شدید اجرا و کنترل شود. مقدار زیادی از این مسئولیت بر گردن کشورهای صنعتی شمال، یعنی آلوده کنندگان اصلی محیط کره زمین، می باشد. کشورهای در حال توسعه نیز که بیشترین تهدید متوجه آنهاست، باید با فراهم آمدن زمینه همکاری بین شمال و جنوب برای مداوای این درد مشترک، از فرصت پیش آمده بهره گیرند و با استفاده از ابزارهای حقوقی و فنی در سطح ملی، منطقه ای و بین المللی در یک کوشش همه جانبه محیط زیست کره زمین را از تخریب و نابودی نجات بخشند.
۳بحران اقتصادی و دیون جهانی: از جمله ویژگی های دوران پس از جنگ سرد وجود عوامل و معضلات انباشته شده از روابط و نظام غیر عادلانه اقتصادی سرمایه داری در دهه های پس از جنگ جهانی دوم است، که بخصوص بر دوش کشورهای جهان سوم به شدت سنگینی می کند. کشورهای صنعتی که خود بوجود آورنده اصلی این بحران خزنده هستند، اکنون از نتایج و عواقب و آثار آن بر نظام اقتصادی و شبکه های بانکی خود هراسان می باشند. به همین دلیل آنها نهایت کوشش خود را به کار بسته اند تا بدون دامن زدن به این بحران، با ارائه راه حل های دو طرفه با آن مقابله کنند. در بعضی موارد به تناسب سیاست های منطقه ای و بین المللی خود، اقدام به بخشودگی قسمتی از وام ها نموده اند. در مواردی نیز برای اقساط بازپرداخت برنامه ریزی مجدد نموده و یا در اصل و بهره کاهش هایی قائل شدند. بانک جهانی در گزارشی که از آخرین وضعیت بدهی ها در جهان در دسامبر ۱۹۹۱ ارائه داد، ابعاد نگران کننده دیون را روشن نموده است. این پرسش که آیا بانک های بزرگ کشورهای سرمایه داری با توجه به روند بحرانی موجود و حجم فزایندۀ وام ها قادر به تحصیل آنها باشند، قابل تردید است. لاجرم یکی از متغیرهای عمده تاثیر گذار بر روابط بین الملل در دهه ۱۹۹۰ دیون جهانی و روابط غیرعادلانۀ اقتصادی کشورهای وام دهنده و وام گیرنده یا به تعبیر بهتر روابط ناسالم و بحرانی شمال و جنوب خواهد بود. در این فراگرد جهان سوم قربانی اصلی این بی عدالتی است و زالوهای سرمایه داری غرب نیز باید بهای فرصت طلبی و سودجویی خود را بپردازند. در این بازی سرنوشت، مظلوم همانقدر گناهکار است که ظالم و مصیبت های ناشی از این داد و ستد ناعادلانه همواره گریبانگیر ملت های فقیر، پژمرده و مایوس جهان سوم است. بحران خزنده بدهی ها سرانجام به نقطه جوش خود خواهد رسید و معلوم نیست اگر عاملان اصلی آن از عرصه سیاسیت خارج شوند چه کسی جوابگوی خسران متقابل شمال و جنوب خواهد بود.
۴بحران هویت و امنیت: نظام نوین جهانی از همان آغاز با ناامنی، هرج و مرج، بحران و جنگ رو به رو شده است. بسیاری از گروه های قومی، نژادی، مذهبی و غیره که در سال های گذشته در چارچوب های سیاسی-اجتماعی نسبتاً آرامی در کنار هم زندگی می کردند، اکنون پس از پایان جنگ سرد جنگ جدیدی را به خاطر هویت جویی در سراسر جهان شروع کرده اند. آنها که فکر می کردند با پایان جنگ سرد و رقابت های تسلیحاتی، نظامی و ایدئولوژیک افسار گسیخته، جهان می رود از امنیت و ثبات سازنده ای برخوردار گردد، بزودی از این اندیشه خام سرخورده شدند.
بسیاری از سیاستمداران معتقدند که در نظام نوین جهانی ضرورتاً آسایش و امنیت برقرار نخواهد شد، زیرا قدرتهای بزرگ و سلطه گر تنها از طریق بهره گیری از شرایط بحرانی می توانند سطح رفاه و تولید خود را حفظ کنند. پی آمدهای جبری کاهش تولید تسلیحات برای کشورهای غربی که سال ها از این طریق ارتزاق کرده و اقتصاد خود را سرپا نگه داشته اند، بسیار نگران کننده است. لاجرم تهدیدات، منازعات و بحران ها در گوشه و کنار دنیا باید ادامه داشته باشد تا رقابت تسلیحاتی همچنان بازار فروش این متاع مرگبار را حفظ کند.
در سالهای آینده امنیت کشورها از جهات و ابعاد مختلف سیاسی، نظامی، اقتصادی، زیست محیطی به مخاطره می افتد. قدرتهای بزرگ هم تا هنگامی که منافعشان به طور جدی به خطر نیفتد، در صدد رفع زمینه و مقابله با عوامل آن نخواهند بود. تمام الگوهای امنیتی که در گذشته برای حفظ ثبات مناطق حساس استراتژیک در یک جهان دو قطبی تصویر می شد، اکنون با یک سلسله فرضیات و ابهامات جدید مواجه شده اند. امنیت گروهی مفهوم خود را از دست داده است. پیمان ناتو هم دیر یا زود به سرنوشت پیمان ورشو گرفتار خواهد شد. سازمان های منطقه ای دیگر هم ناگزیر خواهند بود ساختار و نقش خود را برای رویارویی با شرایط نظام نوین جهانی در شرف تکوین تغییر دهند. اگر سازمان ملل متحد بخواهد نقش فعال در حفظ صلح و امنیت جهانی ایفا کند، آن نیز باید خود را برای این رسالت عظیم آماده سازد. لازمه این امر همانطور که قبلاً نیز اشاره شد، تشریک مساعی تمام کشورها در یک جهاد همه جانبه برای نجات بشریت از مصائبی است که بحران های دهه پایانی قرن بیستم، جهان را به آستانه قرن بیست و یکم هدایت می کنند.
۵آینده روابط بین الملل : شکاف بین تئوری و عمل: هشت مورد از دلایل مشکل بودن پیش بینی مسیر سیاست های بین المللی به قرار ذیل است:
اطلاعات محدود از آینده: محققان علوم اجتماعی اطلاعات معتبر و قابل اتکای محدودی در زمینه آینده دارند و تعداد معدودی از قوانین مربوط به تحولات سیاسی – اجتماعی دارای اعتبار خدشه ناپذیر هستند. مثلاً در شرایط پس از دوران جنگ سرد الگو پردازی نظام بین المللی از نظر قطب بندی بسیار مشکل و مبهم گردیده است. حتی در دوران پی از جنگ جهانی دوم نیز تعابیر متفاوتی از نظام بین المللی وجود داشت. برخی آن را دو قطبی و بعضی چند قطبی و دیگران دو چندقطبی می نامیدند. البته هر کس دلیلی برای ادعای خود ارائه می کند. امروز نیز گاهی صحبت از جهانی یک قطبی است و زمانی سخن از جهانی دو قطبی نظامی و چند قطبی اقتصادی است. در اینکه کدامیک از این الگوها واقعاً بازگو کننده شرایط فعلی هستند جواب روشنی وجود ندارد. شاید اهمیت چندانی هم بر این تصویر سازی مترقب نباشد. البته به زعم برخی نظام های دو قطبی با ثبات تر از نظام های چند قطبی هستند و همین امر زمینه پیش بینی بدبینانه ای را برای نظام آینده جهان سیاست و روابط بین الملل فراهم می آورد. امابه عقیده برخی دیگر، چنین منطقی دچار تناقض درونی است. به عقیده ما قضاوت روی این استدلال بستگی به آن دارد که از چه خاستگاهی به موضوع پرداخته شود. مثلاً معلوم نیست که از دید جهان سومی ها نیز چنین باورهائی صحت و قطعیت داشته باشد.
وجود عوامل متعدد تعیین کننده مسیر تحولات بین المللی و رفتار سیاسی بازیگران باعث می شود که به ندرت بتوان عامل منفرد مسلطی را شناسائی کرد و حتی بهترین راه کارها و پیش بینی های سیاسی موکول به شرایط و مفروضاتی هستند که بعضاً احتمال وقوعشان اندک است.
اتکا به الگوهای رفتاری نظری و درسهای آکادمیک در مورد سیاسیت و روابط بین الملل می تواند اثر دوسویه مثبت و منفی داشته باشد. به این معنی که ممکن است بازیگران عرصه سیاست های جهانی با توسل به نظریه های آکادمیک رفتار خود را به صورتی تنظیم کنند یا تغییر دهند که تعابیر دلخواه خود را نزد دیگران ایجاد نمایند. به عبارت دیگر یک طرف ممکن است با اتخاذ شیوه های تصنعی حریف خود را اغوا کند. ولی اگر یکی از طرفین چندان خود را مقید به رفتار عقلائی نشان ندهد و حداقل در ظاهر اهمیت و اعتباری برای نظریه های تجربه شده بروز ندهد، طرف دیگر دچار سردرگمی می شود.
از آنجا که رفتار بازیگران، پیوسته در عرصه داخلی تحت تاثیر محیط خارجی و بین المللی است این نکته همواره مطرح است که انتخاب های دولتمردان و تصمیم گیرندگان تا چه میزان تحت نفوذ ارزشها، اولویت ها، باورها و گرایش های داخلی است و تا چه حد از عوامل بیرونی تاثیر پذیرفته است.
اصولاً سیاست های جهانی به ندرت بدون از سرگذراندن یک جنگ عمده، در نظام خود تجدید ساختار و تغییر حالت پیدا می کنند.
در یک نگرش سیستمی به نظام جهانی، تغییر در یک عنصر یا زیر مجموعه، دیگر عناصر نظام را دچار دگرگونی می کند. با این تعبیر سیاست بین الملل چیزی نیست مگر نتایج نامنتظر از اثرات متقابل عوامل عدیده و الگوهایی که امکان تجزیه آنها به اجزاء خرد یا روابط دو جانبه برای درک بیشتر و بهتر وجود ندارد.
با توجه به استدلال های یاد شده به نظر می رسد که عامل شانس و تصادف در فراگرد سیاست های جهانی و روابط بین الملل آینده نقش ساز باشد همانگونه کهدر گذشته نیز بوده است.
گفته می شود شبکه عظیم سیاست های جهانی به جاده هایی شبیه است که به جای دور شدن از هم در نقطه ای با یکدیگر تلاقی می کنند ضربه های ناگهانی و بحرانها می توانند جهان را به یک مسیر یا مسیر دیگری هدایت کنند. اما عاقبت عوامل تاثیر گذار سیاسی وارد عرصه می شوند و جهان را به مسیری همانند آنکه بدون وجود عوامل و رخدادهای انحرافی می پیمود برخواهند گرداند. این تعبیر از سیاست بین الملل زمانی پذیرفتنی است که ساختار بین المللی رفتارها را تعیین کند و نظام کلان جهانی میل به ثبات داشته باشد. اگر در دوران جنگ سرد چنین برداشتی از اوضاع جهان مقبول بود امروزه بسیاری از معادلات سنتی و باورها و برداشت ها تغییر کرده است و غلتیدن سیاست های جهانی در عصر انقلاب در ارتباطات به مسیر سنتی گذشته نامحتمل است. ما اکنون ناگزیریم به این باور تن دهیم که لحظه ها درعبور از مسیر ناهموار زمان تاریخ را بوجود می آورند. نگرش ما از آینده نباید در افق های دور دست به دنبال سراب برود. حقایق و واقعیت های دنیای معاصر در لحظه ها شکل می گیرد. لحظه هایی که همچون قطرات باران به هم می پیوندند و سیل خروشان تاریخ را بوجود می آورند. ما باید قطره ها را دریابیم و در مسیر دلخواه به سمت دریا هدایت کنیم و گرنه غوطه ور شدن در اقیانوس تاریک و بیکران سیاست ما را به جایی نمی رساند شاید علمای روشن بین مانند غواصان خرد بتوانند مرواریدی از این دریای عظیم شکار کنند ولی گردنبندی که شایسته آویختن به گردن عروس معرفت علوم اجتماعی و زیبنه علم سیاست و روابط بین الملل باشد حاصل نخواهد شد. ما با اعمال و رفتار امروز خود آینده خویش را می سازیم.
نمایش بیشتر

سید محسن مدنی بجستانی

مهندس برق قدرت - فوق لیسانس علوم سیاسی

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا