برداشت هایی از شخصیت آیت الله سید محمد هادی میلانی ره
وی وصیت کرده بود که در شهر محل دفن آیت الله العظمی میلانی (یعنی مشهد مقدس،ایران) دفن شود . پیکر پروفسور برلون اکنون در مرقد خواجه ربیع در مشهد مقدس ، دفن است . . . پرفسور روش بولون (Roch Boulvin )

مقدمه:
گرویدن پرفسور برلون به تشییع بدلیل شخصیت آیت الله میلانی
آیت الله سید هادی میلانی از روحانیون تراز اول شیعه در تاریخ معاصر است.
“در سال ۱۳۸۲ ق، پرفسور «برلون» مسیحی، یکی از جراحان تیم پزشکی آیت اللّه میلانی بوده است. او خاطره ای از آیت اللّه میلانی نقل کرده و آن را عامل مسلمان شدن خود می داند. وی می گوید: «من پس از عمل جراحی ایشان، پیش از آن که ایشان از حالت بیهوشی بیرون بیایند، مراقب بودم که وقتی به هوش می آید چه می گوید؛ چرا که این مرحله از نظر پزشکان مرحله حساسی است و شاید بیمار بعضی از اسرار زندگی اش را بگوید.پروفسور برلون :تنها زمانی که انسان ، شاکله ی وجودی خود را بدون این که بتواند برای دیگران نقش بازی کند ، نشان میدهد ، در حالت به هوش آمدن است و بنده دیدم که این آقا (یعنی آیت الله العظمی میلانی) ، تمام وجودش محو خدا بود.”
به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان )، روش بولوَن مشهور به پروفسور برلون از مسیحیان مسلمان شده ی بلژیکی است که در مرقد خواجه ربیع (مشهد مقدس،ایران) مدفون است .برلون پس از عمل ، زمانی که آیت الله میلانی در حال به هوش آمدن بود ، از مترجم خواسته بود عباراتی که وی در حین به هوش آمدن میگوید را برایش ترجمه کند ، معلوم شد آیت الله العظمی میلانی در آن هنگام ، قسمت هایی از دعای ابوحمزه ی ثمالی را خوانده است و پس از این جریان بود که برلون ، اسلام آورد و شیعه ی دوازده امامی شد … !
وقتی از وی دلیل این کار و اقدامش پرسیده شد ، گفت : « تنها زمانی که انسان ، شاکله ی وجودی خود را بدون این که بتواند برای دیگران نقش بازی کند ، نشان میدهد ، در حالت به هوش آمدن است و بنده دیدم که این آقا (یعنی آیت الله العظمی میلانی) ، تمام وجودش محو خدا بود ، در آن لحظه به یاد اُسقف کلیسای کانتربری افتادم که چندی پیش در همین حالت و پس از عمل در کنارش ایستاده بودم و دیدم که او ترانه های کوچه بازاری جوانان آن روزگار را زمزمه میکند … !!! در آن لحظه بود که فهمیدم حقیقت ، نزد کدام مکتب است » . وی وصیت کرده بود که در شهر محل دفن آیت الله العظمی میلانی (یعنی مشهد مقدس،ایران) دفن شود . پیکر پروفسور برلون اکنون در مرقد خواجه ربیع در مشهد مقدس ، دفن است . . .
پرفسور روش بولون (Roch Boulvin ) متولد ۱۹۱۲ میلادی در یکی از مستعمرات فرانسه بود که تحصیلات خود در رشته پزشکی را از ۱۹۳۶ در دانشگاه بروکسل بلژیک آغاز نمود. وی در سال ۱۹۵۵ بنا بر دعوت وزارت دربار ایران به مشهد آمد و با توجه به قرارداد آستان قدس رضوی با ایشان از مردادماه ۱۳۳۴ با مبلغ ۱۰۰۰ دلار به مدت ۳ سال در بیمارستان امام رضا (علیه السلام) بعنون رئیس بخش جراحی مشغول خدمت شد که این قرارداد بعدها تمدید شد بطوری که ۱۵سال ریاست بخش جراحی بیمارستان امام رضا (علیه السلام) را برعهده داشت. مطالعات عمده بولون درباره کیست هیداتیک، سل اعضای مختلف، بیماری کیسه صفرا و مجاری صفرا و زخمهای معده و اثنی عشر بود.
از شاگردانی که جراحی عمومی را در نزد پرفسور بولون فرا گرفته اند می توان به دکتر یوسف اهرابی نژاد، پروفسور مهدی بنایی، دکتراحمد اصفهانی زاده، دکترمهدی لطفی، دکتر امیرشیبانی، دکتراکبر رفیعی، دکتر یغمایی، دکتر حسین شاهوردیانی، دکتر توحیدی، دکتر افشین، دکتر توکلی زاده، دکتر ابطحی، دکتر خسرو آروند، دکتر عظیمی، دکتر نصیری، دکتر صدری، دکتر عامریون و دکتر محمد شاهین فر اشاره کرد. حضور پروفسور بولون در بیمارستان امام رضا (علیه السلام) از این جهت مهم و حائز اهمیت بود که جراحی نوین برای نخستین بار در ایران انجام می شد.
بولون بارها در بیمارستان محل کارش و بویژه در بخش مسلولین، شاهد شفا گرفتن بیماران سل از دست مبارک امام رضا (علیه السلام) بود. در یک نوبت پرستاری می گفت : بیماری در رویا به محضر امام رضا (علیه السلام) شرفیاب شده و شفا یافته بود، پرفسور بولون همراه با بیمار شفا یافته منقلب شده بود و می گریست. تکرار اینگونه موارد و فضای معنوی مشهد مقدس باعث انقلاب روحی پرفسور بولون و تشرف وی به دین مبین اسلام شد. این اتفاق در اواخر عمر وی واقع شد و نام عبدالله را برای خود انتخاب کرد.
نظر دکتر شاهین فر
دکتر شاهین فر از پزشکان قدیمی بیمارستان امام رضا در مورد دکتر بلون و حضورش در بیمارستان امام رضا در مصاحبه ای می گوید:
چه شد که از جراحان خارجی دعوت شد تا به مشهد منتقل شوند ؟
در آن زمان دکتر سالاری که سن بالایی داشت فوت کردند ، در جلسه ای که با دکتر اسدی رئیس بیمارستان گذاشته شد ، دکتر اسدی فرمودند((من در آلمان دوستی دارم که تازه فارغ التحصیل شده اند )) و همین امر باعث شد تا پروفسور “روش بولون” به مشهد سفر کند و از آنجا بود که جراحی نوین در مشهد پایه گذاری شد و دکتر بولون رئیس بخش جراحی شد و کار جراحی من هم از آنجا شروع شد.ایشان برای بیماران پرونده تشکیل میداد و میگفت که شرح حال بعد از عمل بیماران را در آن ثبت کنند. بعد از این هم، نتیجههای علمی خود را از این پروندهها استخراج میکرد و این نتایج علمی را در مجلهای در بلژیک چاپ میکرد.
گفته می شود که دکتر بولون قبل از مرگش مسلمان شده این صحت دارد ؟
بله . من هم حدود ۱۷ سال با او همکار بودم. خیلی کارهای برجستهای انجام دادیم که حتی از دانشگاه تهران جلو افتادیم. عملهایی را هم که انجام میدادیم، بهتر از تهران بود. حتی در سال ۱۳۳۶ به پاریس رفتم و حدود یک سال، در آنجا ماندم تا اطلاعات بیشتری را در زمینه پزشکی کسب کنم؛ ولی دیدم ما هیچچیز از آنها کم نداریم. تمام عملهایی که آنها انجام میدهند، ما هم انجام میدهیم. به جز عمل مغز و قلب که ما امکانات آن را در اینجا نداشتیم. پروفسور هم از آنجا که تخصصش نبود، دست به این کار نزد. یعنی ما در پزشکی خیلی پیشرفت کردیم.
دکتریوسف اهرابی نژاد،پروفسور مهدی بنایی، دکترتوکلی زاده،دکترامیرشیبانی، دکتراکبررفیعی،دکتر یغمایی، دکترحسین شاهوردیانی،دکتر توحیدی،دکترافشین ، دکترابطحی،دکتر خسرو آروند ، دکتر عظیمی، دکترنصیری،دکترصدری ، دکتر احمد اصفهانی زاده،دکتر مهدی لطفی، دکتر عامریون و. . . از شاگردان پروفسور بولون بودند.
پروفسور بولون اواخرعمر با تشرف به دین مقدس اسلام در حضور آیتالله فقیه سبزواری نام عبدالله برخود نهاد.
سرانجام بر اثر سکته قلبی در۱۴ مرداد ماه ۱۳۴۸ فوت کرد و درضلع شرقی خواجه ربیع به خاک سپرده شد.
مختصری از زندگینامه آیت الله سید محمد هادی میلانی:
آیت الله سید محمدهادی میلانی (۱۳۵۴-۱۲۷۳ ش)، عالم ربانی، از مراجع بزرگ شیعه معاصر و از شاگردان سید ابوالحسن اصفهانی است. ایشان در عرصههای سیاسی و اجتماعی نیز فعال بود و از انقلاب حمایت میکرد. دو کتاب «محاضرات فی الفقه الامامیه» و «قادتنا کیف نعرفهم» از آثار ارزشمند اوست.
سید محمدهادی در شب هفتم ماه محرّم ۱۳۱۳ ه ق، برابر با۱۲۷۳ شمسی در یک خانواده علمى و مذهبى در نجف اشرف به دنیا آمد. اجداد او همه از سادات حسینى شهر مدینه و از فرزندان امام سجاد (ع) بودند و به جهت شرافت علمى و معنوى از بزرگان مدینه به شمار مىرفتند.
این عالم وارسته، پس از عمری تلاش علمی و معنوی، در روز جمعه ۲۹ رجب ۱۳۹۵ ه ق، برابر با ۱۷ مرداد ۱۳۵۴ ه ش دار فانی را وداع گفت.
در طول مرجعیت آیت الله میلانی به ویژه در سال های اقامتش در مشهد مقدس، شخصیت های بزرگ از کشورهای مختلف اسلامی به دیدار ایشان شتافته اند. شخصیت جهانی این فقیه بزرگ موجب گردیده بود که علماء شیعه و بزرگان اهل تسنن نیز برای گفتگو و مشاوره در مسائل مهم مذهبی رهسپار ایران شده و از نزدیک از نظرات ایشان آگاهی یابند.
در سال ۱۳۸۰ ق. (۱۳۳۹ ش) از دارالتقریب بین المذاهب الاسلامی در قاهره شیخ محمدتقی از جامع الازهر با آیت الله میلانی دیدار کرد و لوحی نیز که در آن فتوای علامه شیخ محمود شلتوت در رابطه با جواز عمل به مذهب تشیع نوشته شده بود تقدیم ایشان نمود.

دکتر شیخ محمد فحام با جمعی از اساتید علوم اسلامی جامع الازهر و شیخ خلیل حصیری قاری قرآن به همراه سفیر وقت مصر در ایران در سال ۱۳۵۰ ق. از مشهد دیدن کرده و در این سفر به دیدار آیت الله میلانی نیز نایل آمدند.
در سال ۱۳۸۲ کاردار سفارت روسیه (ویکتور اسیولینکوف) به نیابت از آقا ضیاء الدین خان، رئیس اداره دینیه مسلمانان آسیای میانه و قزاقستان با آیت الله میلانی ملاقات کرد و ضمن دعوت از ایشان برای دیدار از کشورهای اسلامی واقع در آسیای میانه، نظر شرع مقدس را در مورد خدمت در ادارات روسیه که مشروط بر قبول مدام کمونیسم بود خواستار شده است.

از دوستان او میتوان به سید مرتضی جزایری، محمدتقی شریعتی و محمدولی قرنی اشاره کرد. از ارتباط وسیع سیدهادی میلانی با علی شریعتی روایات مختلفی شدهاست که گاهی با هم در تناقض یا اینکه به دورههای مختلف اشاره میکنند.
ضمناً مطالب وسیعی به نقل از انقلابیون و نزدیکان آیتالله و همینطور برخی اسناد ساواک و دادگاه محمد ولی قرنی در مورد ارتباط سید هادی میلانی با مرحوم قرنی خصوصاً در مورد کودتای نافرجام منتشر شدهاست که ظاهراً جزئیات آن در هالهای از ابهام است ضمن اینکه اخبار متناقضی از ارتباط دوستانه با شاه و استفاده از این ارتباط برای آزادی روحالله خمینی از زندان تا طراحی و دستور وی برای کودتا وجود دارد. طرح کودتای نخست وی در سال ۱۳۳۶ افشا و منجر به اخراج از ارتش و محکومیت سبک سه ساله زندان شد، اما بعد از رهایی مجدداً در تماس با عناصر مخالف نظام درصدد کودتای دوم برآمد؛ برای این منظور با برخی از مبارزان از جمله میلانی – در خلال مهاجرت به تهران در اعتراض به دستگیری امام – در تابستان ۱۳۴۲ مذاکراتی نمود. چنین بهنظر میرسد که قرنی در این گفتگو، نظر میلانی برای حمایت افکار عمومی – با عنایت به نفوذ و جایگاه مردمی سید هادی میلانی – جهت براندازی رژیم شاه را جلب کرد. در این مذاکره استفاده از برخی رجال مستقل از جمله دکتر علی امینی نیز در دستور کار قرار گرفت.
براساس توافقات مذکور، سید مرتضی جزایری که در جلسه حضور داشت از طرف سید هادی میلانی مأموریت یافت، طی دیداری با امینی، نظر او را جویا شود. این ملاقات انجام شد و امینی کلیات نقشه را پذیرفت. این دیدارها چندین بار و بعضاً به واسطه شخصی بهنام رحیم خبازباشی – از ارادتمندان سید هادی میلانی – با قرنی و امینی تکرار شد و در حالیکه طرح به مرحله عملیاتی نزدیک میشد، ماجرا از طریق یکی از عوامل نفوذی ساواک در زمره مشاوران سید هادی میلانی در مشهد لو رفت و منجر به دستگیری سید مرتضی جزایری و محمدولی قرنی شد.

احیای حوزه علمیه مشهد
نهم ذیحجه سال ۱۳۷۳ قمری ـ ۱۳۳۴ جهت زیارت علی بن موسی الرضا وارد شهر مشهد شد و در خانه علیاکبر نوقانی اقامت گزید.
در آن زمان حوزههای علمیه مشهد آنگونه که باید رونق نداشتند. از سال ۱۳۱۴ به دنبال مبارزات روحانیان مشهد با حکومت رضاشاه، این حوزه نیز مانند دیگر حوزههای علمیه سراسر کشور مورد تهاجم قرار گرفته بود و پس از حادثه قیام مسجد گوهرشاد روحانیانی چون حسین قمی تبعید و میرزا محمد آقازاده پس از زندانی شدن به اسارت رسیده بود و بسیاری از علمای معروف دیگر این شهر دستگیر یا تبعید شده بودند.
گرچه پس از وقایع شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی و به همت علمای طراز اول همچون سیدحسین شاهرودی و محمد کاظم دامغانی و سید احمد مدرس یزدی و برخی دیگر از بزرگان، حوزه علمیه مشهد مجدد احیا شده بود و دروس سطح و خارج برگزار میشد، اما خلاء ستارهای فروزان که سکان هدایت را برعهده بگیرد کاملا مشهود بود، بدین سبب سید محمد هادی میلانی به عنوان بهترین گزینه رهسپار جوار علی بن موسی الرضا ع گردید.
میگویند هنگامی که وی به مشهد رفت، نزدیکان و آشنایان برایش منزل جستجو میکردند و او برای بازدید منازل میآمد و هنگامی که وارد برخی از منازل میشد، میگفت این خانه مناسب حال من نیست! زیرا اهل این خانه در آن گناهانی را مرتکب شدهاند! و حالت عرفانی مرا بهم میزند! اصلاح وضع حوزه علمیه مشهد و شکوفایی بخشیدن به دروس مدارس دینی و علمی در این شهر چیزی است که با اقامت او انجام گرفت.

نخستین گام اصلاحی آیتالله میلانی در حوزه علمیه، سامان بخشیدن به دروس بود که بعدها اثرات آن در مراکز دینی و فرهنگی دیگر نیز نمایان گردید. وی چون دریافته بود که منشأ پراکندگی علمای این شهر در طول سالهای گذشته در فقدان استادان پرمایه در این سامان نهفتهاست. بدان جهت نیز ابتدا استادان پرکار و شایسته را جلب این حوزه نمود و خود نیز بر کرسی تدریس نشست. درس خارج اصول و فقه او که در مسجد گوهرشاد دایر میشد، در شکوفایی دروس حوزه نقش بسزایی داشت و به مرور زمان علماء را در این شهر تمرکز میبخشید. وی تحول شگرفی نیز در خصوص روش آموزشی دروس پدیدآورد که اساسیترین آن طرحی بود که به نابسامانی و بینظمی حاکم بر مدارس دینی پایان داد و به حوزه علمیه مشهد جان تازهای بخشید. وی طلاب متعهد را یاری مینمود و در همه این مراحل، امتحانات ماهانه و سالانه و ارتقاء رتبه و حضور و غیاب و کنترل کیفیت دروس نیز با جدیت پیگیری میشد.
یکی از اقدامات او در احیای حوزه علمیه مشهد، دعوت از علی فلسفی به مهاجرت، جهت تدریس در حوزه علمیه آن دیار بود. او یکی از برجستهترین درس آموختگان مکتب نجف بهشمار میرفت.



فعالیتهای انسان دوستانه
۱. آیتالله میلانی پس از زلزله سال ۱۳۴۷ ش در جنوب خراسان (منطقه کاخک) مردم را براى بازسازى و کمک به آوارگان بسیج کرد و بارها طلاب را جهت کمک به مردم به این شهر اعزام داشت. مىگویند براى مردم بى خانمان خانهها ساخت و حتى سند به آنها نوشت.
۲. در بازسازى مسجد هامبورگ آلمان نقش بسیار مؤثرى را ایفاء کرد و در اعزام آیتاللّه شهید بهشتى به آنجا تلاش زیادى کرد. ایشان علاوه بر کمک به مسجد امام على هامبورگ به مسلمانان و اندیشمندان اروپا کمک مىکرد تا در نشر اسلام جدى باشند.
۳. بازسازى مدارس علمى مشهد و مدرسه حقانى قم و کمک به ایجاد چندین مدرسه دینى در شهرستانها و دهها کار خیر براى مسلمانان ایران و سایر کشورهاى اسلامى.

مردی از اولیاء الهی
مرحوم آیتاللّه اراکى میفرماید: جمعه شبى در حرم مطهر حضرت ثامن الائمه (ع) بیتوته کرده بودم. بعد از نماز صبح به حضرت التماس کردم که یکى از اولیاى خودت را به من معرفى کن! آمدم منزل و خوابیدم. یکى در خواب به من گفت: پا شو که یکى از اولیاء الهى مىآید! بیدار که شدم دیدم خانم سماور را روشن کرده است. گفتم: حالا که زود است و وقت چاى نیست! گفت: در خواب به من گفته شد پاشو سماور را روشن کن که یکى از اولیاء الهى مىآید! در این حال بود که در زدند وقتى در را گشودم دیدم آیتاللّه میلانى است.

سرانجام بعد از سالها تلاش علمی و مجاهدت زاهدانه این عالم برجسته تشیع اواخر تیرماه سال ۱۳۵۴ ش، در بستر بیماری افتاد و از این لحظه، نزدیک دوماه که بیماری ایشان طول کشید، روزهای سختی بر مسلمانان ایران سپری گردید. در این مدت، یک گروه پزشکی متشکل از پزشکان ایرانی و خارجی، وضع مزاجی ایشان را زیر نظر داشت و درمان های گوناگونی را اعمال می داشتند. سرانجام در روز جمعه، هفدهم مردادماه سال ۱۳۵۴، این اسوه فضیلت و پاکی چشم از جهان فانی فروبست و به خانه باقی شتافت و روح بلندش به عالم ملکوت پیوست. پیکر پاک آن مرد بزرگ در روز شنبه، هجدهم مردادماه پس از یک تشییع بی نظیر و با حضور شخصیت های بزرگ علمی و مذهبی و هزاران مؤمن عزادار، در جوار مرقد مطهر امام علی بن موسی الرضا علیه السلام به خاک سپرده شد.
موضوعات مرتبط درباره این شخصیت:
- اختلاف پیدا کردن با دکتر علی شریعتی
عمیق تر بیاندیشیم و بپرسیم این اختلافات را چگونه می توان دسته بندی کرد و به قضاوت نشست.
آیتالله میلانی به علت رویکرد روشنفکرانه در دهههای سی و چهل موردتوجه بسیاری از احزاب، گروهها و عناصر مستقل و روشنفکر قرارگرفت. به طوریکه ایشان ازمنظر دانشگاهیان و روشنفکران از جمله مراجع منحصربه فرد محسوب میشد. ازقِبَل همین رویکرد نیز جایگاهی رفیع درمیان احزاب، اپوزیسیون و نیروهای مستقل بهدست آورد. صدور دهها اعلامیه درحمایتاز نهضت آزادی درجریان محاکمه سران آن، حاکی از عمق و گسترش این تعامل است. درهمین راستا ارتباط گسترده ایشان با جریانهای روشنفکری و تشکلها و عناصر نوگرای مشهد نیز قابل توجه است.
اما این تعامل بهتدریج در اواخر دهه چهل رو به افول گرایید و دراوایل دهه پنجاه، نه تنها تقریباً قطع شد، بلکه آیتالله در این سالها به جمع منتقدان دکتر شریعتی پیوست. شریعتی دودهه از ارادتمندان و مبلغان فکری آیتالله محسوب میشد و ایشان را یکی از امیدها و منشأ تحول در حوزهها میدانست. چنانکه نامهای که درهمین سالها خطاب به آیتالله نوشته، گویای تأثیرپذیری وی از آیتالله میباشد.
چنین به نظر میرسد که موضعگیریهای تند دکتر شریعتی علیه روحانیان سنتی و نام بردن از آنها بهعنوان «ملایان» و همدستان خانان و حکام، و طرح موضوع تشیع صفوی بهتدریج ذهنیت آیتالله را نسبت به ایشان نگران ساخت.
اینجا بود که دو اندیشه درتقابل باهم قرارگرفتند. این دغدغه خاطر به سرعت میان سنتگرایان و بازاریان راهیافت. آنان برای تحریک تودههای مؤمنان مذهبی به مراجع رویآوردند و باطرح سؤال یا سؤالاتی، نظریات و فتاوای آنها را اخذ و تبلیغ و منتشر کردند، بهگونهای که با نگارش چندین کتاب توسط وعاظ تهران و صدور دهها اعلامیه و فتوا، هجمهای سنگین علیه شریعتی بهراهافتاد. ازجمله مراجعی که علیه او موضع گرفتند، میتوان به آیات عظام حسن قمی، صادق روحانی، شریعتمداری، سیدعبدالله شیرازی، ابوالقاسم خویی و مرعشی نجفی اشاره کرد.