سازهانگاری – قسمت هشتم خلاصه کتاب تحول در نظریه های روابط بین الملل – فصل هشتم

فصل هشتم : سازهانگاری
- از نظر مباحث فرانظری میتوان آنها را در میانه طیف طبیعت گرایان /اثبات گرایان از یک سو و پساساختارگرایان از سوی دیگر و در مباحث محتوایی ر.ب در «میانه » دو بخش جریان اصلی یعنی واقعگرایی و لیبرالیسم قرار داد.
فرانظریه سازهانگارانه
- هستی شناسی:
o سازهانگاران کانون بحث را در ر.ب از معرفت شناسی به هستی شناسی منتقل کردند.
o توجه سازهانگاران به انگارهها ، معنای ، قواعد و رویههاست.
o تاکید آنها بر نقش تکوینی عوامل فکری انها را دربرابر مادیگرایی حاکم بر بر جریان اصلی در روابط بین الملل قرار میدهد ، به دلیل پذیرش اهمیت واقعیت مادی آنها را از پساساختارگرایان متمایز می کند.
o در مدل گشتاری (transfprmational) دیوید دسلر ، ساختار ب ی ، هم شامل منابع ( به معنای خصوصیات فیزیکی تشکیل دهندهی توانایی ) است و هم قواعد .==‹ استفاده از منابع و توانمندیها در چهارچوبی معنایی صورت میگیرد.
o قواعد دو دسته است : ۱- تکوینی ۲- تنظیمی
o قواعد تنظیمی در شرایط تعریف شده رفتارهایی را تجویز میکنند و عدم پیروی از آنها با مجازات همراه است.
o قواعد تکوینی اشکال جدید رفتار را خلق یا تعریف میکند و عدم پیروی از آنها باعث فهم ناپذیری کنش میشود.
o هر دو دسته از قواعد واجد مدلولات متقابل اند یعنی قواعد تکوینی مدلولات تنظیمی دارند و بر عکس.
o آدلر:«چگونه شکل دادن جهان مادی به کنش انسانی و شکل گرفتن جهان مادی توسط کنش و تعامل انسانی وابسته به نفاسیر پویای هنجاری و معرفت شناختی جهان مادی است . این به معنای نقش جهان مادی در برساختن جهان اجتماعی است.
o ونت: با وجود آنکه توانمندیهای مادی اهمیت دارند ، اما میتوان به شکلی فرهنگی تر در مورد مفهوم «ساختار» اندیشید و به جای تصویر بدبینانه ناشی از تمرکز بر قدرت ، با تاکید بر بعد فرهنگی ساختار به امکانات جدید برای تغییر رسید.
o جان راگی : کانون توجه سازهانگاری «آگاهی بشری» و نقشی است که این آگاهی در ر.ب ایفا میکند.از دید او بلوکهای ساختمانی واقعیت ب ی ، هم فکری اند هم مادی ، و هم نیتمندی جمعی و هم نیتمندی فردی را منعکس میکنند.
o همانگونه که در روابط میان افراد در جامعه فهمهای بیناذهنی وجود دارد ، در روابط میان دولتها هم چنین فهمهایی وجود دارد و اینها واقعیت اجتماعیاند
o تاکید دارد که اینها واقعیتیاند که چون همه کنشگران مربوطه در مورد وجود آنها اتفاق نظر دارند ، خلق میشوند.
o نیکلاس اونف: سازهانگاری« دوگانگی دکارتی ذهن و ماده »را میپذیرد اما در عین حال مفروضههای تجربه گرایانه و واقعگرایانه علوم را به چالش میکشد.==‹ما نمیتوانیم همه ویژگیهای جهان را مستقل از گفتمان راجع به آن بشناسیم .
o شرایط مادی نیز اهمیت دارد و نمیتوان همه چیز را به امر ذهنی تقلیل داد.
o ونت :
- جهان مستقل از ذهن و زبان ناظران منفرد وجود دارد
- نظریههای علمی نوعا به این جهان اشاره دارند.
- حتی اگر این جهان مستقیما قابل مشاهده نباشد.
==‹ میان انواع طبیعی و انواع اجتماعی تفاوت است :
o انواع اجتماعی از نظر زمانی و مکانی خاصترند.
o انواع اجتماعی وابستگی بیشتری به اعتقادات کنشگران دارند
o انواع اجتماعی بیشتر وابسته به رویههای انسانیاند.
o اونف : (توجه به بعد مادی ) : قواعدند که عوامل مادی را به منابع تبدیل میکنند ، زیرا برخی از کارگزاران فرصت آن را میدهند که از مواردی که بر اساس قواعد به آنها دسترسی دارند ، برای ایجاد قواعد جدید که به نفع خودشان است استفاده کنند.
o ونت: شرایط مادی مستقل از انگارهها حداکثر دو تاثیر قوام بخش یا تکوینی خاص خود را دارند ، یکی« تعریف محدودیتهای فیزیکی امکان پذیری » و دیگری کمک به تعریف « هزینهها و سودهای سایر جریانات بدیل » در عین حال نباید به «شرایط کفتمانی » که به این شرایط مادی معنا میدهند بیتوجه بود.
o نولیبرالها و نوواقعگراها عوامل تعیین کننده اصلی را در سیاست ب ، توزیع توانمندیهای مادی میدانند.اما به نظر ونت آنچه وزن نسبی جنبههای مادی و فکری را تعیین میکند باید در سطح نظری و فلسفی تعیین شود ، نه در سطح پژوهش تجربی.
o سازهانگاران بر نقش فرهنگ در ر.ب تاکید دارند و به این نتیجه میرسند که بدون توجه به فرهنگ سیاسی جهانی استاندارد کننده نمیتوان ثبات بالای نظام دولتی و کاهش تنوع اشکال سیاسی را توضیح داد.در عین حال تاکید دارند که همه چیز را به زبان و گفتمان تقلیل نمی دهند.
o برای سازهانگاران ساختار و کارگزار به شکلی متقابل به یکدیگر قوام میبخشند . ونت : ساختار جدا از فرایند یعنی جدا از رویه های کنشگران وجود ندارد.
o ونت : ساختارگرایی نوواقعگرایان در بعد هستی شناسی در واقع ساختارگرایانه نیست ، بلکه ساختار نظام ب را بر مبنای واحدهای تشکیل دهنده به این واحدها ، یعنی دولتها ، تقلیل میدهد ، بنابراین تقدم هستی شناختی با دولتها (کارگزاران ) است .در نگاه ساختارگرایانه نظام جهانی ( والرشتاین ) دولتها هستند که نسبت به ساختار وجه ثانویه مییابند ، این دو برداشت هردو یکجانبه گرایانه است.==‹ در مقابل این دو برداشت ساختار یابی قرار میگیرد که بر قوامبخشی متقابل کارگزار و ساختار تاکید دارد ==‹ این ما را از جبرگرایی ساختاری میرهاند و درعین حال به دام ارادهگرایی نیز نمیافتیم.
o از نظر اونف انچه قوام متقابل میان ساختار و کارگزار را ممکن میسازد ، قواعد است.
o تاکید اونف بر قوام متقابل میان کنشگران و ساختار همراه با توجه به اعمال و رویههای کارگزاران است و برهمین اساس است که قواعد و هنجارها در نظریه او اهمیت خاصی مییابند.
o هویت کنشگران در کانون رهیافت سازهانگاری است . هویت عبارت است از فهمها و انتظرات در مورد خود که خاص نقش است.
o هویتها را میتوان به شکل ماهوی ، یعنی جدا از بستر اجتماعی آنها ، تعریف کرد . انها ذاتا اموری رابطهای (RELATIONAL)هستند ، و باید به عنوان مجموعهای از معانی تلقی شوند که یک کنشگر با درنظر گرفتن چشمانداز دیگران به عنوان یک ابژه اجتماعی به خود نسبت میدهند.
o اعمال اجتماعی فرایندهای علامت دادن ، تسفسیر، پاسخاند که در بستر آنها شناخت مشترک حاصل میشود و یادگیری اجتماعی رخ میدهد.
o کنشگران با مشارکت در معانی جمعی هویت کسب میکنند ، این هویتها متفاوت و متحول اند که به منافع و رفتارهای کنشگران شکل میدهد.
o به بیان ونت مشکله هویت این است : «آیا و تحت چه شرایطی هویتها جمعی وو یا خود محورتر میشوند ؟یعنی احساس یگانگی دولتها نسبت به هم بیشتر میشود و یا به عکس از هم دورتر و روابطشان خود محورتر میشود.==‹واقعیت ب ، فهم دولتها از خود ، رفتار عمومی دولتها و شناخت بیناذهنی ، قوام میبخشد.==ساختار جدا از فرایند یعنی رویههای کنشگران وجود ندارد.
o کنش و دانش قوام بخشی متقابل دارند و در تحلیل نهایی غیر قابل تقلیل به یکدیگرند.
o نمیتوان سازهانگاری را با شالوده شکنی آشتی داد .هدف او بازسازی است نه شالودهشکنی.
o در بعد هستی شناسی ، دولت محوری را میپذیرد اما در مورد نگاهی که به عنوان کارگزار با ساختار نظام ب دارد ، رهیافتی بینابینی اتخاذ و بر قوام متقابل کارگزار و ساختار تاکید میکند.و نیز در بررسی ساختار تنها آن را در ابعاد مادی خلاصه نمیکند و بر بعد معنایی و زبانی ساختارها ، تاکید دارند.در کنار بعد معنایی ، اهمیت بعد مادی را نیز مد نظر قرار میدهند.
o یکی از مهمترین انتقادات به سازهانگاری ، دولتمحوری آن هاست ، در صورتی که سازهانگاران توانایی جذب کنشگران غیر دولتی را دارند.
o ونت با توجه به اهمیت معرفت شناسی ، وارد مباحث معرف شناختی میشود.
o ونت به یم اعتبار علم گراست ، اما تاکید دارد که نبایند معرفت شناسی اثبات گرا با تاکید بر اینکه تنها واقعیت قابل مشاهده تجربی را قابل شناخت میداند ، عملا هستی شناسی علوم اجتماعی را تعیین و محدود نماید.
o ونت : تفاوت هستی شناختی میان انواع طبیعی و انواع اجتماعی وجود دارد ، اما این تفاوت منتهی به تفاوت در معرفت شناسی نمیشود ، بلکه مستلزم «روشهای » متفاوتی است.
o نمیتوان تاثیر مستقل نیروهای مادی بر سیاست ب را نپذیرفت.
o سه نوع تاثیر مستقل دارند : ۱- توزیع توانمندیها ، ترکیب فنی تواناییهای مادی ۲- جغرافیا ۳- منابع طبیعی
o ونت برای توضیح وضع معرفت شناختی خود به فلسفه یا نظریه علم موسوم به «واقعگرایی علمی» (scientific realism) متکی است .==‹ برخلاف فلسفه های تجربهگرا میتوان به واحدهای نامشهودی مانند ساختارها پرداخت ==‹با تاکید بر آرا باسکار ،فیلسوف واقعگرای علم بر آن است که واقعیت مستقل از انسانها وجود دارد ، این واقعیت میتواند مشهود یا مشاهده ناپذیر باشد.
اونف سازهانگاری را از نظر روششناختی گشوده میبیند ، یعنی میتواند با مجموعهای از روشهای مختلف سازگار باشد.
- در سطح معرفت شناختی آن نوع قوانین فرازمانی و فرامکانی که مرود توجه اثبات گرایان است مورد تاکید سازهانگارن نیست و ثانیا به رابطهی متقابل ساختار کارگزار توجه میشود.
- پدیدههای ب ی که واجد عنصر هنجاری خیلی قوی اند نمیتوان با روشهای اثبات گرایانه مطالعه کرد.نمیتوان هنجارها را علت دانست زیرا قواعد راهنمای رفتار و الهام بخش و توجیه کننده آناند و نه علت آن ==‹ رویدادهای مغایر آنها نمیتواند با تاکید نافی آنها باشد ==‹ هم بر معرفت شناسی تجربی و هم تفسیری تاکید دارند.
- بحث رابطهی میان علت (cause)و دلیل (reason)نیز در معرفت شناسی مورد توجه است .ونت برآن است که هم دلایل تکوینی و هم «علی» است .یعنی انسانها هم «به یک دلیل»(for a reason)عملی را انجام میدهند (جنبهی علی)و هم «با یک دلیل» (with reason)(جنبه تکوینی) عملی را انجام میدهند.
- ونت به جدایی تبیین و تفسیر اعتقاد ندارد و بر آن است که تبیین میتواند جنبه علی و یا تکوینی داشته باشد ، نه آنکه تبیین جنبه علی داشته باشد و تفسیر جنبه تکوین.
- عوامل مادی و فکری در تاثیر گذاری بر رفتار انسانی در رابطه متقابل با یکدیگرند.پس به جای فرض جدایی میان عوامل مادی و فکری ، باید به فهم چگونگی پیوند آنها با یکدیگر توجه داشت.
- سازهانگاران ( غیر ونت ) به امکان ارایه تعمیمهای وسیع در مورد ر.ب بدبین هستند.
- مسئله دیگری که در سطح معرفت شناسی مهم است مسئله کارگزار، ساختار است .ساختارگرایی مورد انتقاد است. چون ساختار و کارگزار در سطح هستی شناسی مستقل از هم تعریف نمیشوند ، علی القاعده نباید به دنبال رابطه علس و در سطح معرفت شناسی میان انها بود و در مقابل ، باید به چگونگی رابطه میان آنها ( ونه چرایی ) پرداخت.
- رابطه دانش و ارزش یا فاکت و ارزش نیز از مباحث مورد توجه است.آنچه سازهانگاری کمتر به آن توجه میشود ، ابعاد هنجاری نظریه پردازی و بازاندیشی نظریه است==‹ یکی از دلایل انتقاد به سازهانگاری.
- در ر.ب سازهانگاران بر موضع میانی سازهانگاری تاکید دارند.
- اسمیت : هدف ونت چیزی کمتر از ارایه راهی میانه بین نظریه های خردگرا و بازاندیشی گرایی (reflectivist) نیست
سلام.واقعا وبسایت خوبی دارید
وای خیلی خوبه ساییتون
اقا لینک مطلبو من پیدا نکردم.میشه راهنماییم کنید؟
سلام.خواستم بابت وبسایت خوبتون
ازتون تشکر کنم و امیدوارم باعث ایجاد انگیزه براتون بشه
سلام میشه لینک داخل مطلبو
چک کنید.برای من مشکل داشت.ممنون
مطلب بسیار خوبی بود.ممنون
اقا خیلی وبسایتتون عالیه