دانش و تاریخ سیاسی

سکوت سیاسی و عقب ماندگی سیاسی

سکوت سیاسی از جمله مفاهیمی است که از اواسط دهه ۷۰ و پس از گذشت چند سال از دوم خرداد در ادبیات سیاسی ایران زیاد به کار می رود. اما اینکه دلایل فعالان یا مسوولان سیاسی پیشین سکوت را پیشه می کنند، چیست قبلاً مورد تحلیل و اظهارنظر قرار گرفته است.
آنچه می توان در اینجا بدان اشاره کرد، این است که یکسری از رفتارهای سیاسی و اجتماعی در جامعه ما هست که شاید مشابه آن در خیلی از جوامع توسعه یافته یا حتی کشورهای در حال توسعه دیگر مشاهده نمی شود. ریشه اصلی این رفتارها در ایران از یک سو ناشی از ضعف جامعه مدنی و از سوی دیگر معلول عقب ماندگی سیاسی و اجتماعی جامعه است. فردی مثل مهندس میرحسین موسوی نخست وزیر دهه نخست انقلاب که قریب به یک دهه چهره بسیار موثری از نظر اجرایی بود، از اواخر دهه ۶۰ و بعد از فوت امام(ره) هیچ نقشی در مسائل سیاسی – اجتماعی عهده دار نشده است. فی الواقع ایشان نزدیک به دو دهه سکوت کامل اختیار کرده. تنها هرگاه فصل انتخابات فرا می رسد نام میرحسین موسوی مطرح می شود و در نهایت ایشان هم حاضر نمی شوند در انتخابات شرکت کنند. نظیر میرحسین موسوی شخصیت های دیگری هم داریم؛ عبدالله نوری، غلامحسین کرباسچی، مهاجرانی و از جناح راست شخصی همچون محمدعلی بشارتی و مرتضی نبوی جزء سکوت پیشگان به شمار می آیند.
معتقدم چنین رویه یی از سوی افرادی که زمانی در عرصه های سیاسی – اجتماعی فعالیت داشته اند یا جزء مسوولان سیاسی گذشته بودند، نشان دهنده عقب ماندگی سیاسی در ساختارهای جامعه ماست. غالباً تصور ما این است که عقب ماندگی تنها در صنعت و تکنولوژی می تواند رخ دهد در حالی که در عرصه های دیگر نیز باید دنبال ردپایی از این مساله باشیم.
اینکه یکسری افراد که در مقاطعی در کانون تب و تاب های سیاسی جامعه هستند یا سمت های حساس اجرایی دارند و اکنون هیچ نام و نشانی از آن نیست، مشخصه ضعف جامعه مدنی و ساختار سیاسی است. درست مثل این است که یک استاد دانشگاه و جراح مغز در زمانی که تبحر لازم را پیدا کرده و استعدادش شکوفا شده، بازنشسته شود یا از فعالیت کناره گیری کند. معمولاً افرادی هم که در حوزه سیاسی خود را بازنشسته یا کناره گیری می کنند، جز نگارش چند یادداشت یا سخنرانی فعالیت خاصی انجام نمی دهند و به طور کلی از گردونه سیاست خارج می شوند.
اگر جامعه ایران در حد ترکیه به لحاظ سیاسی پیشرفته و توسعه یافته بود، شاهد چنین وضعیتی نبودیم. علت این مساله هم در یک نکته نهفته است و آن عدم انجام فعالیت های سیاسی در قالب یک سازمان و تشکیلات منسجم است. اگر نگاهی به خاندان بی نظیر بوتو در پاکستان بیندازیم یا احزاب اسلامگرای ترکیه را مدنظر قرار دهیم، به این نتیجه می رسیم که مبارزه و تحرک سیاسی شان در قالب یک سازمان سیاسی مشخص انجام می پذیرد؛ گزاره یی که در ایران فقدانش احساس می شود. افرادی نظیر عبدالله نوری غالباً بدون تشکل فعالیت کرده اند و حتی آیت الله هاشمی رفسنجانی هم دارای سازمان سیاسی مشخصی نیستند. این شخصیت ها درست است که دارای حلقه دوستان همفکرانی اند اما این موضوع منجر به تشکل نمی شود. نکته دیگری که منجر به ضعف جامعه سیاسی شده، نحوه عملکرد حکومت و عدم نظارت صحیح و اصولی است. در کشورهایی همچون پاکستان و ترکیه چهره ها و شخصیت های تاثیرگذار عهده دار نظارت بر حکومت هستند.
آنان این کار را از طریق رسانه های جمعی، مطبوعات یا در هیبت سخنرانی انجام می دهند. اما در جامعه ما تقریباً هیچ گونه نظارتی روی عملکرد حکومت نیست. در مورد امریکا اگر بخواهیم جنگ عراق و افغانستان را مثال بزنیم، مشاهده می کنیم که در اعتراض به سیاست های جرج بوش تظاهرات میلیونی صورت می گیرد. از این گذشته بسیاری از روزنامه نگاران در مطبوعات علیه اشغال عراق مقاله نوشتند و اهالی هنر نیز انتقادشان را در قالب فیلم ها و آثاری مستند ابراز داشتند تا جایی که در زمانی که برخی از دولتمردان ایالات متحده از حمله نظامی به ایران سخن گفتند، عده یی از فرماندهان نظامی، اعضای کنگره و مطبوعات مخالفت خود را اعلام کردند. اما در ایران فرض گرفته شده که هر کاری حکومت کند، درست است. بنابراین در عرصه های داخلی و خارجی فرصتی برای نظارت ایجاد نمی شود.
همین عدم فرصت نظارت جدی موجب شده برخی فعالان سیاسی به سکوت روی بیاورند و به دنبال آن جامعه نتواند از تجربه و دانش آنان بهره یی ببرد. فکر می کنید چرا افرادی همچون نوری، مهاجرانی و حتی در جناح راست کسانی مانند ولایتی سکوت کرده اند و اگر شغلی و سمتی هم دارند، بیشتر جنبه تشریفاتی دارد؟ اساساً در کشور ما نهاد نظارت بر دولت وجود ندارد و به تعبیری حکومت در ایران عقل کل دانسته می شود. بنابراین بحث نقد سیاست های دولت خود به خود منتفی می شود. در حالی که در جوامع توسعه یافته و حتی در حال توسعه نقد سیاست ها جزء کارویژه های اشخاص و چهره ها است. اگر در عرصه نقد تنها به تحلیل وضعیت ترافیک و آلودگی هوای تهران، و اینکه نرخ اعلام شده تورم توسط دولت ۲۰ درصد است اما سازمان های دیگر می گویند ۲۵ درصد، بسنده شود، فضای انتقادی باقی نمی ماند. آقایان کروبی، نوری، کرباسچی و خاتمی در چنین موقعیتی راجع به چه موضوعی می توانند صحبت کنند؟
از این گذشته کدام حزب و تشکل سازمان یافته یی قرار دارد که در قالب آن بتوانند صدای خود را به ملت برسانند. نتیجه همه اینها منجر به شکل گیری وضعیت حاضر می شود. در هر حال اینها چهره هایی اند که جزء فرزندان انقلاب هستند و اکثرشان بیشترین نقش را در دهه اول انقلاب داشته اند.
با توجه به انگاره های بالا سکوت پیشگان سیاسی به دلیل ضعف بنیان های نظارت بر حکومت نمی توانند اظهارنظر کنند و در نتیجه احساس می کنند تاثیر چندانی در اصلاح ساختار سیاسی ندارند. با این حال اما جامعه ایران قطعاً رو به پیشرفت است و منحنی توسعه سیاسی را باید در افق بلندمدت مشاهده کرد. شاید چند سالی به دلیل فضای حاکم بر یک دولت اظهارنظر و انتقاد کمتر صورت گیرد اما باید در نظر داشت این وضعیت و پیگیری سیاست های کارشناسی نشده چند سالی بیشتر ادامه نخواهد یافت. در این برهه زمانی چهره هایی که سکوت کرده اند، می توانند در پی از میان برداشتن ضعف دیگر جامعه مدنی ایران باشند و آن ایجاد ساز و کار مشخص است. اگر اصلاح طلبان و برخی چهره های آنان در یک دهه گذشته توانسته بودند در همه شهرستان ها و استان ها تشکیلاتی به وجود بیاورند و حلقه همفکرانی را تشکیل دهند، حضور و تاثیرشان در فضای فعلی بیشتر بود.
صادق زیباکلام
منبع : روزنامه اعتماد
نمایش بیشتر

سید محسن مدنی بجستانی

مهندس برق قدرت - فوق لیسانس علوم سیاسی

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا