داستان سرمایهداری ایرانی
«میخواستم ویراستاری کتابی اقتصادی را به یکی از نویسندگان صاحبنام کشور بسپارم. شنیده بودم متناسب با شهرت و بزرگی اش، دستش به مال دنیا نمیرسد. پیشنهاد کردم، پذیرفت. حتی قیمت هم داد اما بعد پشیمان شد و پیغام فرستاد که حاضر نیست برای سرمایهدار زالوصفت کار کند.»
این تنها یک اتفاق نیست که «محسن خلیلی عراقی» به عنوان یک صنعتگر نام آشنا از آن به عنوان خاطرهای تلخ یاد میکند، مشتی نمونه خروار است از انواع بدبینیها، تهمتها و نسبتهای ناروا به کارآفرین ایرانی ومختص این روزها و این سالها هم نیست. از زمان شاهان قاجار که هر آن، اموال سرمایهدار و کارآفرین ایرانی در معرض دست درازی حکام بود تا دوران پهلویها که علم اقتصاد میاندار نبود و زور و اقتصاد دستوری، حکمفرمایی میکرد و تااکنون که دولت سایهای سنگینتر از وزن و درایت خود بر اقتصاد دارد و در فیلمها وسریالهای ایرانی، بدها و شرورها، پولدارند و خوبها، درویش مسلک و ندار. تا اکنون که کرکره کسب وکار تنها با اذن و اجازه بالا و پایین میرود و دولت حتی در قیمتگذاری شیر، ماست وموز هم دخالت میکند.
هنوز هم تکریم سرمایهدار و کارآفرین عواقب منفی زیادی دارد. هنوز هم در فیلمها و سریالها، آدمهای بد و شخصیتهای زشتخو، یا کارخانهدار هستند یا صنعتگر. یا سرمایهدار هستند یا کارآفرین. همانها که دندان طلا دارند و با شکمهای برآمده، برادر میکشند تا ارث بیشتری ببرند. همانها که کارد به سینه کارگر میکشند و ضعیفکشی میکنند تا سرمایه بیشتری گرد آورند. این تصاویر، یادگار برادران و خواهران مارکسیست وسوسیالیست ما هستند. یادگار «سوسیالیستهای خداپرست» و آنها که خود را درخط مقدم مبارزه با امپریالیسم میدیدند و خواستار نابودی هرگونه نماد غربی بودند. یادگار روشنفکران دهه ۴۰ و۵۰ و انقلابیون احساسی دهه ۶۰. این تضادهای فرهنگی و فلسفی اما همه مشکلات سرمایهداری و کارآفرینی در ایران نبوده و نیست. هنوز حتی در نظریهها و مفاهیم اولیه هم تضاد میبینیم. عدهای نوع ملی سرمایهداری را میپسندند و معتقدند برای حمایت از «سرمایهدار ملی» باید حمایتگرا بود و دیوار تعرفهها را بالا برد. در مقابل، عدهای قائل به حد و مرز برای تجارت نیستند و از همه نوع آزادی حتی در تجارت دفاع میکنند و عدهای اما سخن از سرمایهداری دولتی میگویند. پای تحلیل ناکامیها وتبیین پستی وبلندیها که به میان میآید عدهای انگارههای تمرکزگرایانه ونگاه درونی را مانع اصلی رشد سرمایهداری میدانند و عدهای معتقدند آنچه اضمحلال صنایع را به دنبال داشته، آزادسازیهای نابههنگام بوده است. سرمایهدار ایرانی اما فارغ از هرگونه نظریهپردازی و فلسفه بافی، در دنیای پر از ابهام این روزهای خود غوطهور است؛ دنیایی که بیثباتی سیاسی، ریسکهای سیستماتیک و غیرسیستماتیک، فشارهای تحریمی و سرکوب قیمتها آن را احاطه کرده است. به این ترتیب میبینیم، نهتنها مشکلات کارآفرینی و سرمایهداری در ایران هم چنان به سبک و سیاق دهه ۳۰ باقی است که مشکلات بیشتری هم بر آن افزوده شده است.
در این میان حتی بازخوانی و بازتفسیر بندهای محدودکننده قانون اساسی همچون اصل ۴۴ یا تأکیدهای مکرر بر توسعه بخش خصوصی و تکریم ثروت هم نتوانسته فضای ایدهآلی برای سرمایهدار ایرانی ایجاد کند.
داستان سرمایهداری ایرانی
محمد طاهری