دانش و تاریخ سیاسی

دولت – کشور چگونه بوجود می آید؟ عناصر تشکیل دهنده آن چه هستند؟

یک دولت – کشور چگونه بوجود می آید؟ عناصر تشکیل دهنده آن چه هستند؟

در این یادداشت به عناصر تشکیل دهنده دولت – کشور می پردازیم

رضا احمدیان راد

یکی از مسائل مهم در مسائل حقوقی و سیاسی، در باب مفهوم و عوامل سازنده دولت ـ کشور می باشد. کاره دومالبر «Carre de Malberg» در کتاب اساسی خود تعریف زیر را بیان می سازد: «جماعتی انسانی، مستقر در سرزمین مخصوص، با سازمانی که نتیجه آن برای گروه مورد نظر و در رابطه با اعضا دارای نیروی برتر عملکرد، فرماندهی و اجبار است.»

تاکید تعریف فوق، بر عوامل ساختی دولت ـ کشور است، در حالی که
دولت‌ـ کشور، مفهومی انتزاعی از عوامل مذکور بوده و در واقع کلیتی است جدای از عوامل سازنده آن. ولی برای شناخت همین مفهوم انتزاعی می باید عناصر سازنده آن را تحلیل کرد تا بتوان به تصویری دقیق از آن دست یافت.

سه عامل در تکمیل مفهوم دولت ـ کشور جایگاه اساسی دارد: گروه انسانی یا جمعیت، چهارچوبه فضایی یا سرزمین، قدرت سیاسی یا نیروی فرمانروایی. برای درک بهتر مفهوم دولت ـ کشور می باید به تحلیل و توضیح هر یک از این موارد پرداخته شود.

عوامل سازنده دولت ـ کشور

  • ۱- گروه انسانی

عامل گروه انسانی یا ملت از نخستین شرایطی است که لازمه دولت ـ کشور است. گروه‌های انسانی ابتدا به صورت تجمعات مردمی در کنار هم
می‌زیستند و در طول زمان با تشکیل حکومت و نهادهای سیاسی، به صورت یک ملت درآمده‌اند. همبستگی و وحدت، پایه تشکیل گروه‌های انسانی و ملت محسوب می شود.

عامل گروه انسانی خمیر مایه تشکیل دولت ـ کشور است. کشورهای امروزی، در چارچوبه مرزهای سرزمینی خود،‌ انواع انسان ها، خانواده‌ ها، طوایف و قبایل را جمع نموده و با انسجام و همبستگی یک واحد سیاسی را تشکیل می دهند، به نحوی که در برهه خاصی جدا شدن آنها امکان ‌پذیر نمی باشد. همبستگی اجتماعی، گروه انسانی را از حالت توده مانند به صورت پرورده و متحول قالب ‌ریزی می کند.

پدیده ملت تجسم بخش انسجام گروه انسانی است. گروه انسانی که اعضای آن در اثر عوامل پیوند دهنده مادی و معنوی به یکدیگر وابسته هستند و نسبت به جماعت احساس تعلق و وابستگی نمایند و سرنوشت خود را با سرنوشت اعضای دیگر جامعه یکسان بدانند، عامل تشکیل یک ملت واقع می شوند.

۲- سرزمین

سرزمین مکانی جغرافیایی است که برای سکونت گروه انسانی و برای اعمال حاکمیت دولت ـ کشور وجود دارد. قطعه‌ای از آب و خاک در کره زمین است که رابطه اقتدار سیاسی با آن از نوع حاکمیت است. منظور از سرزمین تنها سطح منطقه نیست، بلکه امتداد عمومی آن از دو جهت،‌ یعنی فضای زیرزمین و فضای هوایی نیز بخشی از سرزمین محسوب می گردد.

سرزمین چارچوبه فضایی واجبی است که جمعیت هر کشور در آن مستقر شده و جماعت انسانی در سایه آن به مادیت دست می یابد. مفهوم وطن، میهن، خاستگاه از رابطه گروه انسانی و سرزمین به وجود می آید. در باب سرزمین سه نظریه وجود دارد:

سرزمین، عامل سازنده دولت: طبق این نظریه، سرزمین یکی از عوامل ساختی دولت ـ کشور تلقی می شود. در واقع دولت ـ کشور قطعه‌ای از زمین و بخشی از بشریت است و با مفهوم سرزمینی مشخص و معین معنا پیدا می کند.

سرزمین، موضوع سلطه دولت: این نظریه، سرزمین را به عنوان شی‌ء مورد نظر و موضوع سلطه دولت قبول می کند. رابطه دولت با سرزمین از لحاظ حقوق مالکیت بررسی شده و گاهی آن از مصادیق حقوق مالکیت تلقی می شود.

سرزمین، محدوده فرمانروای دولت: در این نظریه، سرزمین محدوده مادی عملکرد حکومت تلقی می شود و پاسخی به نظریات قبلی است.

سرزمین، طیف صلاحیت دولت: سرزمین قلمرو محلی صلاحیت دولت است. صلاحیت سرزمینی، حقوق انحصاری دولت می باشد تا کلیه وظایف دولت در چارچوب آن انجام گیرد.

۳-قدرت سیاسی

یکی از تعاریف دولت ـ کشور در ارتباط با قدرت و اقتدار سیاسی است، در این رویکرد، دولت نهادی واجد یک قدرت هنجاری و اجبار فیزیکی است تا بتواند صلح و امنیت را در جامعه مدنی برقرار کرده و حقوق اعضای جامعه خود را در برابر تهدیدهای داخلی و جنگ‌ های خارجی حفظ کند.

 

 

 

منبع:

http://resalat-news.com

نمایش بیشتر

سید محسن مدنی بجستانی

مهندس برق قدرت - فوق لیسانس علوم سیاسی

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا