جهان وطن گرایی
جهان وطن گرایی
این دیدگاه که کانت در کتاب صلح پایدار (۱۷۹۵ ) شرح مشهوری از آن ارائه کرده است، از یک دولت و حکومت جهانی که فراتر از دولت – ملت هاست و جایگزین آنها می شود حمایت می کند. این آرمان که ریشه ی رواقی ( Stoic ) دارد، در این بیان دیوگنس کلبی منعکس شده است که « من شهروند جهانم ». در مفهومی کاملاً انتزاعی، جهان وطن گرایان از قوانین فراملی و نهادهای جهانی عدالت که معیارهای جهانی را اعمال می نمایند جانبداری می کنند. جهان وطن گرایی صراحتاً با تفسیر واقع گرایانه از روابط بین الملل مخالفت می ورزد و خواهان تعمیم بحث های مربوط به عدالت از سطح دولت – ملت به سطح کل جهان است. بنابراین جهان وطن گرایی می کوشد تا تمایز میان نظریه های توزیعی عدالت که در سطح ملی عمل می کنند ( مثل آنچه رولز در کتاب نظریه ای در باب عدالت [ ۱۹۷۱ ] مطرح می کند و دیدگاه بین المللی به جای جهانی، (global) در باب عدالت را زائل کند. از نگاه توماس پوگه ( Pogge ) جهان وطن گرایی دارای سه جزء است:
۱- فردگرایی (individualism ). بدان معنی که به جای خانواده و قبیله، جوامع قومی، فرهنگی و مذهبی، ملت یا دولت، فرد موضوع توجه است؛
۲- جهان شمولی ( universality ) به معنای آن که همه ی انسان ها باید به یک اندازه مورد توجه قرار گیرند؛
۳- عمومیت (generality ) یعنی همه ی افراد به شیوه ی مشابهی باید این توجه را مبذول دارند.
از جمله ی متفکران جهان وطن گرای معاصر می توان از مارتا نوسبام (Nussbaum )، برایان بَری ( Barry ) و دیوید هِلد (Held ) یاد کرد. نوسبام بر آن است که جهان وطن گرایی جانشین علاقه ی ویژه ی فرد به نزدیکان خود نمی شود، بلکه آن راتحکیم می بخشد. هلد نیز به حکومت جهانی و امکان اصلاحات نهادی تمام عیار می اندیشد.
منبع مقاله:
پایک، جان، (۱۳۹۱)، فرهنگ اصطلاحات فلسفه ی سیاسی، مترجمان: سید محمدعلی تقوی- محمدجواد رنجکش، تهران: نشر مرکز، چاپ اول
خیلی خوشحالم که در جستجوهایم در اینترنت و وبسایت وزین شما برخوردم .
من هم جهان وطنی فکر میکنم امید وارم سطح دانسته هایم با وبسایت شما بالا رود.
ممنون